عشق اجباری
#عشق_اجباری
PT.4
ا.ت:دستم گرفت بردم سر میز نشستم واسم غذا کشید
هیونجین:بخور دیگه
ا.ت:من من گشنم نیست
هیونجین:بخور ببینم نترس چیز نریختم توش یه قاشق خوردم از غذا ش بیا دیدی
ا.ت:قاشق برداشتم یکم ازش خوردم با ترس نگاش میکردم آروم آروم میخوردم
هیونجین:مگه لاک پشتی آنقدر کند میخوری
ا.ت:می... میشه... بزاری... هر..هر.جور که..که میتونم... غذا... بخورم ...لطفاً (تیکه تیکه)
هیونجین:ارع در این یه مورد آزادی
ا.ت:غذام خوردم یکم اضافه آوردم من دیگه سیر شدم
هیونجین:بخور باید تا آخر اینجا غذات بخوری نباید اضافه بیاری
ا.ت:باشه به زور خوردم می...میشه یکم بهم آب بدی لطفاً
هیونجین:آب ریختم تو لیوان بیا
ا.ت:اب ازش گرفتم خوردم میشه برم تو اتاقم
هیونجین:برو
ا.ت:بلند شدم رفتم تو اوتاقم کلید رو در بود در قفل کردم دارز کشیدم رو تخت صدای داد یه نفر اومد تو..
PT.4
ا.ت:دستم گرفت بردم سر میز نشستم واسم غذا کشید
هیونجین:بخور دیگه
ا.ت:من من گشنم نیست
هیونجین:بخور ببینم نترس چیز نریختم توش یه قاشق خوردم از غذا ش بیا دیدی
ا.ت:قاشق برداشتم یکم ازش خوردم با ترس نگاش میکردم آروم آروم میخوردم
هیونجین:مگه لاک پشتی آنقدر کند میخوری
ا.ت:می... میشه... بزاری... هر..هر.جور که..که میتونم... غذا... بخورم ...لطفاً (تیکه تیکه)
هیونجین:ارع در این یه مورد آزادی
ا.ت:غذام خوردم یکم اضافه آوردم من دیگه سیر شدم
هیونجین:بخور باید تا آخر اینجا غذات بخوری نباید اضافه بیاری
ا.ت:باشه به زور خوردم می...میشه یکم بهم آب بدی لطفاً
هیونجین:آب ریختم تو لیوان بیا
ا.ت:اب ازش گرفتم خوردم میشه برم تو اتاقم
هیونجین:برو
ا.ت:بلند شدم رفتم تو اوتاقم کلید رو در بود در قفل کردم دارز کشیدم رو تخت صدای داد یه نفر اومد تو..
۴.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.