شما که سواد داری لیسانس داری روزنامه خونی

شما که سواد داری ، لیسانس داری ،روزنامه خونی
با بزرگون می شینی،حرف میزنی،همه چی می دونی
شما که کله ت پره،معلّم مردم گنگی
واسه هر چی که می گن جواب داری ، در نمیمونی
بگو از چیه که من،دلم گرفته؟
راه میرم دلم گرفته، میشینم دلم گرفته
گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته ؟
من خودم آدم بودم ، باد زد و حوای منو برد
سوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خورد
عمر من کوه عسل بود ولی افسوس
روزای بد انگشت انگشت اونو لیسید
بعد نشست تا تهشو خورد
.
👤 محمد_صالح_علاء
دیدگاه ها (۸)

‌چـشـم هـایـتتنها کتـابی ست که از خوانـدن آن سـیـر نمـیشوم.....

‌کافه گردی و داستان هاش😉 😅 ‌

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط