روزها دردم زیاد و شب دو چندان میشود

روزها دردم زیــــاد و شب دو چنـــــدان میشود

گونـہ ام با اشڪــــها هـمره چہ آسـان میشـود


#مهدی_اقبال_پور
دیدگاه ها (۱۰)

بسکه رنجاندی دلم را لب فرو بستم زشعربعدازین حرف مرا در انجمن...

مترسک را دار زدند به جرم دوستی با پرنده ..!!!که مبادا تاراج ...

یا عافیـــــت از چشم فســـــونسازم دهیا آن ڪه زبان شڪوه پـــ...

چہ بی شـــــباهت است چشـــــمانتبه چشم های زنی ڪه...هیـــــچ...

بی صدا رفتی بدون هیچ خداحافظی!مثل سایه ای که آرام آرام محو م...

از آنسوی دشت های سرد به جستجوی برکت و خرمی آمده بودیم. ما چه...

باز هم نمی‌دانم از کجا شروع کنم؛ از شبی که فهمیدم صدای فکرها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط