p39
تهیونگ:ج جیرال؟
جی:بله
تهیونگ:اینجا چه کار میکنی؟
جی:چطو؟
تهیونگ:هیج...(تو دلش:نکنه کوک گف...ن نه گوشیش رو نگرفتم اهههه تهیونگ خیلی گیجی(فیکه عزیزان))
جی:حالت خوبه ته؟
ته:اره
جی:اخه عرق داری
ته:حتما کمی زیاد روی کردم
جی:هوم باش
یوکی:(به گوش جی)چیکار کنیم
جی:(به گوش یوکی)میریمببینیم کوک رو به کدوم اتاق حبس کردن
یوکی:یا شاید یکی از بچه ها(منظورش شوگا و جین و جیمین و ته هستش گایز)
حبس کرده باشع
جی:خب...اممم یه نقشه دارم
یوکی:چی
جی:بنگر عزیزدلم
یوکی:هوم
جی:اهههههه
بچه ها:چیشد
جی:اهههه فک کنم....اههه یوکی
یوکی:چی چیشد
جی:بابا ...اههه
یوکی:هااااا
جی:منو ببر دسشویی اسکلللللل
یوکی:ها...اها بیا بریگ
جی:ااههه
شوگا:ماهم بیایم
جی،یوکی:نههههه
شوگا:اممم اوک
یوکی:بیا بیا بریم
جی:هوم..اه
دم دسشویی:
جی:باشه دیگه بیا ببین ...یکی یکی در رارو میزنیم
یوکی:باشه
جی:
با یوکی رفتیمیکی یکیبه لتاقا نگاه کردیم که من هر بار یه اتاقی رو باز میوردم اهم(اره مغز منحرفتون میفهمه🤣😌)
اخرینبار که داشتم از یه مردی عذر خولهی جیکردم یوکی بهمزنگ زد
جی:چیشد پیدا کردی؟
یوکی:ج جیرال کمککککک
جی:یوکییی
جی:
با تمام دوانم به اخر سالن دویدم و دیدم یه دری باشدت بسته شد شاید اونا باشن با دو رفتم سمت در قبل از اینکه در رو قفل کنه زود در رو باز کردم که دیدم یوکی رو زمینه و داره گریه میکنه و یه مردی هم داره نگاممیکنه
می:تویه......چطوری میتونی.....خیلی....(سانسور...)ببینالانتو رو جوری...( حضرت السانسور)
مرد:😐
جی:چطهههه مثل گاو نگا میکنیییی(بعدم بله کتک کاری)
جی:با یوکی جونش اوفتادیم اونقدر زدیمکه بدبخت بیهوش شد
جی:بهتره دیگه بریم
یوکی:باهم بریم جدانشیم
جی:درسته
جی:
داشتیم به درا نگاه میکردیم که یه اتاق قفل بود و ناله میومد وقتی دقت کردم ناله کوک بود از صدای بمش فهمیدم
یوکی:خودشه؟
جی:انگار اره
جی:استاد
کوک:عشقممممممم
جی:ا استاد خوبین
کوک:صداتو شنیدم عالی تر شدم نفسم
یوکی:داره مخ میزنه
جی:....اهم استاد میشه بری اونور در رو باز کنیم
کوک:نه
جی:چرا؟
کوک:اول بگو دوسم داری
جی:امراااا
کوک:پس منم نمیرم
جی:شت...(خنده)
کوک:خندیدها نگو نه
جی:اره خندیم
کوک:نمیخوای بگی
جی:ها...اره ...دوست دادمکوک
کوک:(خنده) رفتم
جی:حالا چطوری باز کنیم
یوکی:با گیره
جی:ها؟
یوکی:اونقدر به فیلمنگا کردم دیگه تو این کارا استادم
کوک:خیررر استاد منم
یوکی،جی:خنده
کوک:مخ زدما دیدین
جی:اره کیوتی
کوک:اوف..بهمکیوت گف
جی:(لبخند)
یوکی:مخت رفته نه
جی:عه
یوکی:خلاصه
جی:
با فکر یوکی خندم گرفته بود اخه چطوری میتونه در رو بایه گیره باز کنه ولی ...دیدم در باز شد که
میرم پارت بعد رو همبزارم مثله گفته هام این پارتم باید لایک بخوره تا پارت ۴۱ رو بزارم
جی:بله
تهیونگ:اینجا چه کار میکنی؟
جی:چطو؟
تهیونگ:هیج...(تو دلش:نکنه کوک گف...ن نه گوشیش رو نگرفتم اهههه تهیونگ خیلی گیجی(فیکه عزیزان))
جی:حالت خوبه ته؟
ته:اره
جی:اخه عرق داری
ته:حتما کمی زیاد روی کردم
جی:هوم باش
یوکی:(به گوش جی)چیکار کنیم
جی:(به گوش یوکی)میریمببینیم کوک رو به کدوم اتاق حبس کردن
یوکی:یا شاید یکی از بچه ها(منظورش شوگا و جین و جیمین و ته هستش گایز)
حبس کرده باشع
جی:خب...اممم یه نقشه دارم
یوکی:چی
جی:بنگر عزیزدلم
یوکی:هوم
جی:اهههههه
بچه ها:چیشد
جی:اهههه فک کنم....اههه یوکی
یوکی:چی چیشد
جی:بابا ...اههه
یوکی:هااااا
جی:منو ببر دسشویی اسکلللللل
یوکی:ها...اها بیا بریگ
جی:ااههه
شوگا:ماهم بیایم
جی،یوکی:نههههه
شوگا:اممم اوک
یوکی:بیا بیا بریم
جی:هوم..اه
دم دسشویی:
جی:باشه دیگه بیا ببین ...یکی یکی در رارو میزنیم
یوکی:باشه
جی:
با یوکی رفتیمیکی یکیبه لتاقا نگاه کردیم که من هر بار یه اتاقی رو باز میوردم اهم(اره مغز منحرفتون میفهمه🤣😌)
اخرینبار که داشتم از یه مردی عذر خولهی جیکردم یوکی بهمزنگ زد
جی:چیشد پیدا کردی؟
یوکی:ج جیرال کمککککک
جی:یوکییی
جی:
با تمام دوانم به اخر سالن دویدم و دیدم یه دری باشدت بسته شد شاید اونا باشن با دو رفتم سمت در قبل از اینکه در رو قفل کنه زود در رو باز کردم که دیدم یوکی رو زمینه و داره گریه میکنه و یه مردی هم داره نگاممیکنه
می:تویه......چطوری میتونی.....خیلی....(سانسور...)ببینالانتو رو جوری...( حضرت السانسور)
مرد:😐
جی:چطهههه مثل گاو نگا میکنیییی(بعدم بله کتک کاری)
جی:با یوکی جونش اوفتادیم اونقدر زدیمکه بدبخت بیهوش شد
جی:بهتره دیگه بریم
یوکی:باهم بریم جدانشیم
جی:درسته
جی:
داشتیم به درا نگاه میکردیم که یه اتاق قفل بود و ناله میومد وقتی دقت کردم ناله کوک بود از صدای بمش فهمیدم
یوکی:خودشه؟
جی:انگار اره
جی:استاد
کوک:عشقممممممم
جی:ا استاد خوبین
کوک:صداتو شنیدم عالی تر شدم نفسم
یوکی:داره مخ میزنه
جی:....اهم استاد میشه بری اونور در رو باز کنیم
کوک:نه
جی:چرا؟
کوک:اول بگو دوسم داری
جی:امراااا
کوک:پس منم نمیرم
جی:شت...(خنده)
کوک:خندیدها نگو نه
جی:اره خندیم
کوک:نمیخوای بگی
جی:ها...اره ...دوست دادمکوک
کوک:(خنده) رفتم
جی:حالا چطوری باز کنیم
یوکی:با گیره
جی:ها؟
یوکی:اونقدر به فیلمنگا کردم دیگه تو این کارا استادم
کوک:خیررر استاد منم
یوکی،جی:خنده
کوک:مخ زدما دیدین
جی:اره کیوتی
کوک:اوف..بهمکیوت گف
جی:(لبخند)
یوکی:مخت رفته نه
جی:عه
یوکی:خلاصه
جی:
با فکر یوکی خندم گرفته بود اخه چطوری میتونه در رو بایه گیره باز کنه ولی ...دیدم در باز شد که
میرم پارت بعد رو همبزارم مثله گفته هام این پارتم باید لایک بخوره تا پارت ۴۱ رو بزارم
۲۱.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.