بجان قناری،
بجان قناری،
قفس تشنه است
صبورانه بر باده غم بزن
ندیدی که قمری
نفس میزند؟!
تو مردانه این گریه را
خطر کن به داری
و گردن بزن...
قلم
بیش از این ها
قلم میزند،
بیا ،خط بُطلان
به این غم بزن...
ندیدی قناری
چه بی واژه مرد؟!
از اندوه پروانه ها،دم نزن
مگر
قصد بی مایه ای،کرده ای
که آواز باد نَفَس میدهی
بیا
تیشه بر ریشه من بزن
که خشکیده این
ساقه بی کسی
تو آتش
به این ساقهُ تَر بزن...
نمک،
بیش از این
بر دل من نزن
که این مرده زخمش ،
دوا میشود
تو بیگاره مرهم
به این تن نزن...
نگفتم که عازم
به پروانه ای؟
ببین شمع عاشق
به سر می زند...
You know what? those were the days... those were the days Nadia... don't forget about it Nadia... don't forget!!!
#Nadia #نادیا
قفس تشنه است
صبورانه بر باده غم بزن
ندیدی که قمری
نفس میزند؟!
تو مردانه این گریه را
خطر کن به داری
و گردن بزن...
قلم
بیش از این ها
قلم میزند،
بیا ،خط بُطلان
به این غم بزن...
ندیدی قناری
چه بی واژه مرد؟!
از اندوه پروانه ها،دم نزن
مگر
قصد بی مایه ای،کرده ای
که آواز باد نَفَس میدهی
بیا
تیشه بر ریشه من بزن
که خشکیده این
ساقه بی کسی
تو آتش
به این ساقهُ تَر بزن...
نمک،
بیش از این
بر دل من نزن
که این مرده زخمش ،
دوا میشود
تو بیگاره مرهم
به این تن نزن...
نگفتم که عازم
به پروانه ای؟
ببین شمع عاشق
به سر می زند...
You know what? those were the days... those were the days Nadia... don't forget about it Nadia... don't forget!!!
#Nadia #نادیا
۱۷.۲k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.