(:Gone:) Part19
- : حوصله ندارم تو برام درمیاری؟
+ : باشه
(جونگ کوک ویو)
اینقدر ذوق داشت که حتی سلامم یادش رفت رفتیم خونه گف لباساشو دربیارم واسش لباساشو درآوردم یک لباس راحتی تنش کردم بدن بی نقصی داره
+ : شام چی میخوای
- : عامممم دوکبوکی بااااا عام نمیدونم فعلا همین مرسیییی
+ : باشه
- : صب کن صب کن
+ : جانم
- : بغلم میکنی حال ندارم راه برم
(نویسنده ویو)
کوک ا/تو براید استایل بلند میکنه میبره پایین میزارتش روی اپن و تا موقعی که غذا آماده میشه جونگ کوکو تماشا میکنه که بالاخره غذا آماده شد ا/ت چون فقط یک هودی پوشیده بود و هیچی پاش نبود(عکسشو میزارم) داشت وول میخورد که کوک اومد بین پاهاش قرار گرفت
+ : بیبی گرلم خیلی س*س*ه
- : واقعنی
+ : اوهوم
که کوک سرشو میاره جلو و ا/ت هم سرشو میاره جلو و یک بوسه کوتاه
+ : اعم خب بریم که من میزو بچینم
- : عشقمممم من گشادیم میشه
کوک اومد از روی اپن بلندش کرد گذاشتش سر میز( ا/ت هم مثل منه 😂)
ا/ت همینجوری منتظر غذا بود
که بالاخره کوک غذارو آورد و شروع به خوردن کردن که غذاشون تموم شد
- : واییییی خیلی خوشمزه بود چسبید حسابی خیلی خوردم سنگین شدم . کی حوصله داره راه بره کلی راه تا اتاقه ( به سقف نگاه میکنه و غیر مستقیم به کوک میگع😌)
کوک هم فهمید چپ چپ نگاش میکرد ا/ت سرشو برگردوند به کوک نگاه کرد که یهو خندش گرفت تاجایی که دلدرد گرفت
کوک بلند شد وسایلو برد و
+ : شستن ظرفا واسه فردا باید به حساب یک فرشته کوچولو برسمم(لبخند شیطانی)
- : 😨
که یهو کوک میره سمتش و ا/تو از روی صندلی برمیداره و.........
__________________________________________________
خماریییییییی😎
+ : باشه
(جونگ کوک ویو)
اینقدر ذوق داشت که حتی سلامم یادش رفت رفتیم خونه گف لباساشو دربیارم واسش لباساشو درآوردم یک لباس راحتی تنش کردم بدن بی نقصی داره
+ : شام چی میخوای
- : عامممم دوکبوکی بااااا عام نمیدونم فعلا همین مرسیییی
+ : باشه
- : صب کن صب کن
+ : جانم
- : بغلم میکنی حال ندارم راه برم
(نویسنده ویو)
کوک ا/تو براید استایل بلند میکنه میبره پایین میزارتش روی اپن و تا موقعی که غذا آماده میشه جونگ کوکو تماشا میکنه که بالاخره غذا آماده شد ا/ت چون فقط یک هودی پوشیده بود و هیچی پاش نبود(عکسشو میزارم) داشت وول میخورد که کوک اومد بین پاهاش قرار گرفت
+ : بیبی گرلم خیلی س*س*ه
- : واقعنی
+ : اوهوم
که کوک سرشو میاره جلو و ا/ت هم سرشو میاره جلو و یک بوسه کوتاه
+ : اعم خب بریم که من میزو بچینم
- : عشقمممم من گشادیم میشه
کوک اومد از روی اپن بلندش کرد گذاشتش سر میز( ا/ت هم مثل منه 😂)
ا/ت همینجوری منتظر غذا بود
که بالاخره کوک غذارو آورد و شروع به خوردن کردن که غذاشون تموم شد
- : واییییی خیلی خوشمزه بود چسبید حسابی خیلی خوردم سنگین شدم . کی حوصله داره راه بره کلی راه تا اتاقه ( به سقف نگاه میکنه و غیر مستقیم به کوک میگع😌)
کوک هم فهمید چپ چپ نگاش میکرد ا/ت سرشو برگردوند به کوک نگاه کرد که یهو خندش گرفت تاجایی که دلدرد گرفت
کوک بلند شد وسایلو برد و
+ : شستن ظرفا واسه فردا باید به حساب یک فرشته کوچولو برسمم(لبخند شیطانی)
- : 😨
که یهو کوک میره سمتش و ا/تو از روی صندلی برمیداره و.........
__________________________________________________
خماریییییییی😎
۲.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.