عشق دروغfalse love

#عشق دروغ\\false love//
part:⁴

جونگ کوک:
وقتی بوسیدتم ی حس عجیبی بهم دست داد میدونستم دارم قوانین رو زیر پا میزارم میدونستم کار اشتباهی میکنم ولی مگه دست من بود

تهیونگ:بریم؟
جونگ کوک:کجا؟
تهیونگ:کلاس شروع میشه الان
جونگ کوک:عوم بریم

تهیونگ دستم رو گرفت و رفتیم سمت کلاس تو راه تو فکر بودم که یهو گفت...

تهیونگ:میترسم
جونگ کوک:از چی؟
تهیونگ:از اینکه...از اینکه از دستت بدم از اینکه ازم خسته بشی و بری(بغض)
جونگ کوک:تهیونگ ما هنوز ی روز نشده باهمیم نترس من همیشه کنارت میمونم
تهیونگ:(بغلش میکنه)خیلی دوستت دارم
جونگ کوک:(میخنده)

چند ساعت بعد:
جونگ کوک:تنهایی میری خونه؟
تهیونگ:نه با تو میرم...
جونگ کوک:من..من خونه نمیرم
تهیونگ:چرا
جونگ کوک:چون خونه ای ندارم
تهیونگ:مگه من مردم

دستمو گرفت و رفتیم به خونش ..خونه که عمارت بود انقدر بزرگ بود
جونگ کوک:تهیونگ پول اینو از کجا اوردیی(ذوق)
تهیونگ:خب بابام پولداره این خونه رو برام گرفته البته قبل از اینکه طلاق بگیره ....
جونگ کوک:تو این خونه تنهایی زندگی میکنی؟!
تهیونگ:تا الان اره ولی از این به بعد نه(میخنده و چشمک میزنه)
جونگ کوک:
نمیدونم منظورش از اینکه گفت از این به بعد تنها زندگی نمیکنه چی بود یعنی منم باهاش زندگی میکنم؟عاا خدای من کلی سوال ذهنم رو پر کرده

تو همین خیالا بودم که یهو ی دست دور‌ کمرم پیچید دیدم تهیونگ...

تهیونگ:چاگیا بیا بریم کمی استراحت کنیم
جونگ کوک:عوم باش...

خب این پارت رو هم گزاشتم حمایت یادتون نره😉💗
دیدگاه ها (۵)

به حرفم گوش ندادی میدونستم همه چی خراب میشه دارلینگ!

لعنت به اون روز:)

#عشق دروغ\false love//part:³تهیونگ:جونگ کوک میخواستم بگم...ج...

تو کامنتا بگو چیه؟خودم: اون دوسم نداره و اون زنده نیست💔

یادتونه جونگ کوک اومد لایو و همه داشتن می گفتن که تو خونه جو...

جونگ کوک : اگه قراره از کسی شاکی باشم خودمم که اجازشو دادم ت...

رمان عشق و نفرت پارت۱۱جونگ کوک:آره آت بعد از حرف جونگ کوک لب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط