اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت6

_روانی ندیدی چی بهم گفت؟

سکوت کردوبدونه توجه بهم رفت نشست و نفس عمیقی کشیدم ورفتم نشستم کنارش سرم وگذاشتم رومیزکه بعدازچنددقیقه صدای اشنایی توگوشم پیچیدوغزل اروم گفت:

_بدبخت شدیم

سربلندکردم بادیدن همون مردحس کردم نمیتونم نفس بکشم ولکنت گفتم:

_نگ...وو...نگواین...استاد

_انگاری استادجدید

سرم وبین دستم وگرفتم وکلافه بهش نگاه کردم که شروع کردحرف زدن:

_من استادجدیدتون سلطانی هستم واین واحدروبامن دارین بجای استادهاشمی اومدم...کلاس من قانون خودش وداره باهیچ کسم شوخی ندارم‌‌.‌..هرکسم مشکل داره میتونه بره حراست وواحدش وبااستاددیگه ای برداره امامن خیلی راحت میتونم کسی که سرکلاسم بی نظمی ایجادمیکنه رومشروط کنم وبایددوباره این واحدوبخونه...حرفی؟سوالی؟

سکوت کل کلاس وبرداشت بودویک نفرحتی نفس نمی کشید؛
مرتیکه گنداخلاق وببین چطوری شاخ وشونه میکشه فکرکرده من ازش میترسم وبیخیال میشم...ببین کاری به سرت بیارم باپای خودت ازاینجابری دکترسلطانی

باشنیدن اسمم دستم وبلندکردم:

_پناه صادقی

_حاضرم استاد

بهم نگاه کردوپوزخندی زدوحس کردم بهم میگه؛
ببین چی به سرت بیارم...
دیدگاه ها (۱)

#اغوش_استاد🌙#پارت7بعدازتمون شدن کلاس بلندشدیم ومن وغزل داشتی...

#اغوش_استاد🌙#پارت8بعدازکلاسمون زنگ زدم پیام وبهش گفتم که درد...

#اغوش_استاد🌙#پارت5دستش وگرفتم وکشوندم سمت سالن وگفتم:_الان ب...

#اغوش_استاد🌙#پارت4تلخ خندیدم وباطعنه گفتم:_ازتووپیمان خیلی ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط