نامخاندان جئون
نام:خاندان جئون
PART:20
ا.ت:دیدی داری ازش دفاع میکنی (داد)
جونگ کوک:چون داری بدون دلیل تهمت میزنی(داد)
بدون اینکه چیزی بگم از اتاق اومدم بیرون جونگ کوک پشت سرم میومد هی صدام میزد ولی جواب نمیدادم که از پله اومدیم پایین دیدم یونجی چیپس دستشه و نشسته داره فیلم میبینه متوجهمون شد برگشت سمتمون
یونجی:چیزی شده؟
ا.ت:بهت ربطی نداره
جونگ کوک:درست صحبت کن ا.ت
یهو فکری به ذهنم رسید اگه یونجی لباسمو بر داشته احتمالش هست که با خودش یواشکی آورده باشه و شایدم انداختتش سطل آشغال ولی بهتره شانسمو امتحان کنم
ا.ت:لباسا تو ماشین جا مونده من میرم
میارمشون جونگ کوک کیلیدو بهم بده
جونگ کوک کیلید رو بهم داد تا این حرف رو زدم یونجی یک جوری شد انگار ترسیده بود مثل اینکه درست گفتم از خونه رفتم بیرون رفتم حیاط صندوق ماشین رو باز کردم یکیش کیسه جونگ کوک بود یکیش کیسه یونجی کیسه یونجی رو برداشتم و داخلش رو نگاه کردم بله لباسمو پیدا کردم لباسو تو کیسه گذاشتم و کیسه جونگ کوک رو هم برداشتم
صندوق رو بستم و رفتم داخل خونه
PART:20
ا.ت:دیدی داری ازش دفاع میکنی (داد)
جونگ کوک:چون داری بدون دلیل تهمت میزنی(داد)
بدون اینکه چیزی بگم از اتاق اومدم بیرون جونگ کوک پشت سرم میومد هی صدام میزد ولی جواب نمیدادم که از پله اومدیم پایین دیدم یونجی چیپس دستشه و نشسته داره فیلم میبینه متوجهمون شد برگشت سمتمون
یونجی:چیزی شده؟
ا.ت:بهت ربطی نداره
جونگ کوک:درست صحبت کن ا.ت
یهو فکری به ذهنم رسید اگه یونجی لباسمو بر داشته احتمالش هست که با خودش یواشکی آورده باشه و شایدم انداختتش سطل آشغال ولی بهتره شانسمو امتحان کنم
ا.ت:لباسا تو ماشین جا مونده من میرم
میارمشون جونگ کوک کیلیدو بهم بده
جونگ کوک کیلید رو بهم داد تا این حرف رو زدم یونجی یک جوری شد انگار ترسیده بود مثل اینکه درست گفتم از خونه رفتم بیرون رفتم حیاط صندوق ماشین رو باز کردم یکیش کیسه جونگ کوک بود یکیش کیسه یونجی کیسه یونجی رو برداشتم و داخلش رو نگاه کردم بله لباسمو پیدا کردم لباسو تو کیسه گذاشتم و کیسه جونگ کوک رو هم برداشتم
صندوق رو بستم و رفتم داخل خونه
- ۶.۳k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط