دیگه نمونده نفس برای کلماتمخسته شدن از بس که تحمل میکنن

دیگه نمونده نفس برای کلماتم_خسته شدن از بس که تحمل میکنن همو توی متن_آزادی میخوان هر کلمه یه صفحه میخواد و توی صفحه های مغز من از بس نزدیک همن_باعث میشه ناخودآگاه زادو ولد کنن_همینطور جا میگیرن_کنترل جمعیت اصلا کارایی نداره_حرف همیشه حرف میاره_آخه صفحه های مغز من چقدر جا داره؟_این باعث میشه مغزم دود کنه_منم با این دود هوای شهر رو تصفیه میکنم_تفاله های لعنتی یـ مغز من_شدن افکار من_
ح میم
دیدگاه ها (۸۹)

گاهی به خودم سیلی میزنم،،،افکارم درد میکنن،،،باید یه کاری کن...

نمیتونی،نمیتونی،نمیتونی،نمیتونی،،،،دوستت نداره،دوستت نداره،ن...

زنبـورها،پروانه را نزد قاضیـِ مگسـها به چیدنِ بالها محکوم کر...

باد،صدای خش خش افکارم زیر صدای جیغ رد پای طلوع فردا،گیاهای ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط