دوست داشتنت وظیفه ام نبود ،
دوست داشتنت وظیفه ام نبود ،
فرضیه ام بود ...
به جا آوردمش تا پای جان ،
در هر مکان و هر دقیقه ای ...
دوست داشتنت عشق که نبود آیین بود ،
بدان مشرّف شدم ،
بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی ...
دوست داشتنت نماز که نبود ،
اما گذاردمش ...
شبانه روزی هزار رکعت ...
به وقت صبح و ظهر و شام ...
دوست داشتنت زکات که نداشت ،
اما پرداختمش ...
به هر دمی و باز دمی ...
دوست داشتنت دینی بود که
مخفیانه بدان ایمان آوردم ...
دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت
فرضیه ام بود ...
به جا آوردمش تا پای جان ،
در هر مکان و هر دقیقه ای ...
دوست داشتنت عشق که نبود آیین بود ،
بدان مشرّف شدم ،
بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی ...
دوست داشتنت نماز که نبود ،
اما گذاردمش ...
شبانه روزی هزار رکعت ...
به وقت صبح و ظهر و شام ...
دوست داشتنت زکات که نداشت ،
اما پرداختمش ...
به هر دمی و باز دمی ...
دوست داشتنت دینی بود که
مخفیانه بدان ایمان آوردم ...
دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت
۲.۵k
۱۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.