(دلنوشته تقدیم : شهیدمدافع حرم
(دلنوشته تقدیم : شهیدمدافع حرم
عارف کایدخورده)
بسم رب الشهداوالصدیقین
سلام برتو ای شهید درخون خفته؛ سلام برتو که قامت خم کردی تا دیگران راست قامت بمانند. سلام برآن لحظه ای که به دنیا آمدی وسلام برآن لحظه ای که لبیک گویان بسوی لقاء خدای خالق یکتا پرگشودی. درود خدا برتو ای عارف عزیزتر از جانم؛ عارفی که باعرفان درونت دلهای مارا بانوشیدن شهد شیرین شهادت متزلزل نمودی. چه روزگار غریبیست !! چند صباحی از باقیمانده ی عمر گرانبهایت را شاهد بودیم . و چه دیر به تو رسیدیم !! ولی خوشحالیم که همین چند روز آخر با تو همرزم بودیم ودر زیرچتر محبت عمه ی سادات " سلام الله علیها" در راه و هدفی مقدس پادرجبهه های حق علیه باطل گذاشتیم و بهترین و زیباترین وخاطره انگیزه ترین لحظات عمرمان با یکدیگر گره خورد. و چه روزهای به یادماندنی شد و هیچگاه از یادمان نمی رود زیرا که با خون تو این روزهای عمرما خزاب شد. برادر همرزمم عارف جان !! می دانیم که می دانی تمامی بچه های بوکمال دلتنگ تو هستند و هنوز با یاد تو ودر کنار تو لحظه ها راسپری می کنیم. وهمیشه حرفهای دلنشینت درجمع دوستان بازگو می شود. ای کاش یکبار دیگرزمان به عقب بازمی گشت ودرکنار هم قرار می گرفتیم وصدای خنده های پرازمهرت را با گوش جانمی شنیدیم. و اینکه می گفتی برایم از روایت عشق بگو؛ از عشاقی که در چند دهه قبل با آنها نیزهمرزم بودی ؛ بگو تا از آنان بدانم و می دیدم برق نگاهت راوقتی ازشهدای هشت دفاع مقدس می شنیدی ودرپایان سخنانم بوسه ای بر پیشانی ام می زدی و می گفتی: شما شهیدان زنده اید و احترام شما برما واجب است. خون پاک شما امضای سند آزادسازی شهربوکمال سوریه شدو بهتر بگویم برافراشته ماندن پرچم عزت و افتخارکشورعزیزمان ایران شد و در بهارآزادسازی شهر بوکمال جای شما شهدا در میان ما خالی بود . هرچند که می دانم که درکنار ما بودی. اما !! عارف جان؛ اینبار هم ازغافله سالار شهیدان اباعبدالله الحسین "علیه السلام" جا ماندیم و مرور قصه ی اسرای کربلا ما را می سوزاند. گویی مارا آفریده اند تا راوی یاران کربلا باشیم دراین عصروزمان؛ و هنوز اسیردنیاهستیم و پر پرواز نداریم. شفاعتمان کنید نزد خدای رحمان و بگویید از این دنیا راه نجاتی برایمان قرار دهند تاما نیز به جمع شهدایی شما بپیوندیم. دلتنگ رفقای قدیمیم هستم. و اکنون دلتنگی تو وبابک عزیزمان وشهید والامقام نظری نیز به این دلتنگی ها اضافه شده است. بعداز رفتنتان از درون سوختیم؛ سوختیم؛ وسوختیم تا ساخته شویم و بتوانیم راه پروازی دیگر را بیابیم !! نمی دانیم رزق شهادت برایمان نوشته شده است یانه ؟! ولی نا امید نیستیم شما نیز مارا دعا کنید و دستمان را بگیرید. که تاآخرین قطره خونمان در راه اسلام وامامت و؛ ولایت بمانیم .
(فدای تو دوست همیشه جاودانم)
(شهادتت مبارک؛راهت ادامه دارد)
(ارسال : همرزم روزهای خوش بوکمال هاشم پور ).
(شادی روح شهدای اسلام بخصوص شهدای بوکمال صلوات)
عارف کایدخورده)
بسم رب الشهداوالصدیقین
سلام برتو ای شهید درخون خفته؛ سلام برتو که قامت خم کردی تا دیگران راست قامت بمانند. سلام برآن لحظه ای که به دنیا آمدی وسلام برآن لحظه ای که لبیک گویان بسوی لقاء خدای خالق یکتا پرگشودی. درود خدا برتو ای عارف عزیزتر از جانم؛ عارفی که باعرفان درونت دلهای مارا بانوشیدن شهد شیرین شهادت متزلزل نمودی. چه روزگار غریبیست !! چند صباحی از باقیمانده ی عمر گرانبهایت را شاهد بودیم . و چه دیر به تو رسیدیم !! ولی خوشحالیم که همین چند روز آخر با تو همرزم بودیم ودر زیرچتر محبت عمه ی سادات " سلام الله علیها" در راه و هدفی مقدس پادرجبهه های حق علیه باطل گذاشتیم و بهترین و زیباترین وخاطره انگیزه ترین لحظات عمرمان با یکدیگر گره خورد. و چه روزهای به یادماندنی شد و هیچگاه از یادمان نمی رود زیرا که با خون تو این روزهای عمرما خزاب شد. برادر همرزمم عارف جان !! می دانیم که می دانی تمامی بچه های بوکمال دلتنگ تو هستند و هنوز با یاد تو ودر کنار تو لحظه ها راسپری می کنیم. وهمیشه حرفهای دلنشینت درجمع دوستان بازگو می شود. ای کاش یکبار دیگرزمان به عقب بازمی گشت ودرکنار هم قرار می گرفتیم وصدای خنده های پرازمهرت را با گوش جانمی شنیدیم. و اینکه می گفتی برایم از روایت عشق بگو؛ از عشاقی که در چند دهه قبل با آنها نیزهمرزم بودی ؛ بگو تا از آنان بدانم و می دیدم برق نگاهت راوقتی ازشهدای هشت دفاع مقدس می شنیدی ودرپایان سخنانم بوسه ای بر پیشانی ام می زدی و می گفتی: شما شهیدان زنده اید و احترام شما برما واجب است. خون پاک شما امضای سند آزادسازی شهربوکمال سوریه شدو بهتر بگویم برافراشته ماندن پرچم عزت و افتخارکشورعزیزمان ایران شد و در بهارآزادسازی شهر بوکمال جای شما شهدا در میان ما خالی بود . هرچند که می دانم که درکنار ما بودی. اما !! عارف جان؛ اینبار هم ازغافله سالار شهیدان اباعبدالله الحسین "علیه السلام" جا ماندیم و مرور قصه ی اسرای کربلا ما را می سوزاند. گویی مارا آفریده اند تا راوی یاران کربلا باشیم دراین عصروزمان؛ و هنوز اسیردنیاهستیم و پر پرواز نداریم. شفاعتمان کنید نزد خدای رحمان و بگویید از این دنیا راه نجاتی برایمان قرار دهند تاما نیز به جمع شهدایی شما بپیوندیم. دلتنگ رفقای قدیمیم هستم. و اکنون دلتنگی تو وبابک عزیزمان وشهید والامقام نظری نیز به این دلتنگی ها اضافه شده است. بعداز رفتنتان از درون سوختیم؛ سوختیم؛ وسوختیم تا ساخته شویم و بتوانیم راه پروازی دیگر را بیابیم !! نمی دانیم رزق شهادت برایمان نوشته شده است یانه ؟! ولی نا امید نیستیم شما نیز مارا دعا کنید و دستمان را بگیرید. که تاآخرین قطره خونمان در راه اسلام وامامت و؛ ولایت بمانیم .
(فدای تو دوست همیشه جاودانم)
(شهادتت مبارک؛راهت ادامه دارد)
(ارسال : همرزم روزهای خوش بوکمال هاشم پور ).
(شادی روح شهدای اسلام بخصوص شهدای بوکمال صلوات)
۵.۷k
۱۸ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.