خیره شده ام

خیره شده ام

به خاطراتت

چند سالی است

که دارم می شکافمشان

نخ به نخ ،

رج به رج ،

ردیف به ردیف ،

چند هزار کلاف شده است ؟

می شود صدها ژاکت بافت ،

از این کلاف های رنگارنگ

اما هیچ گاه ،

بر تن هیچ کسی نمی پوشانمشان !

لحاف می بافم ،

تا به خواب ابدی فرو روم

از حرارت مسموم خاطراتت ...


#ایلناز_عبدالملکی
دیدگاه ها (۷)

این که بایدفراموشت می کردم را می دانمفراموش کردم !تو تکراری ...

انگشتت راهرجای نقشه خواستی بگذار ،فرقی نمی کندتنهایی منعمیق ...

به کلاغ ها بگو قصه من هم تمام شدیکی بود و نبودم را برد ...

ساعت عشق ،به سر می کوبد که زمان رفت و نیامد یارتگفتمش ساعت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط