در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم

در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم
به پشت سرم نگاه کردم
جاهایی که از خوشی ها حرف زده بودیم دو ردپا بود
و
جاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای یک ردپا بود
به خدا گفتم در سختی ها کنارم نبودی؟
گفت آن ردپایی که میبینی من هستم؛
تو را در سختی ها به دوش می کشیدم!!
خدایا بی نظیری❤ ️🌹
دیدگاه ها (۱۷)

آدم برفی ها هم ... دست خالی از دنیا می روند ! این را از کلاه...

-گاهیتمام جمعیت شهر؛همان یک نفریستکه نیست…!!

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه؛تا دهنشو باز میکرد آب میر...

هیچ عیبی ندارد.... حالم را نپرس... نباش....نیا..... نمان.......

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

رمان جیمین ( سایه عشق پارت ۶)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط