عشق مافیایی من
عشق مافیایی من
#Part_1
ا.ت
از خواب بیدار شدم ساعت 5 صبح خوابیدم و الان ساعت 4 عصر است بعد از مدت ها خوب خوابیدم :)
بزارید خودم رو معرفی کنم
^ من ا.ت هستم 26 سالمه من خانواده ام رو تو بچه گی از دست دادم و تو پرورشگاه بزرگ شدم تو 18 سالگی مجبور شدم از پرورشگاه برم و بعد اون به سختی زندگیم رو گذروندم ^
باید آماده شم امروز روز مهمی هست امروز بلخره بدهکاریم رو به اون مردک هیز میدم
^ا.ت وقتی از پرورشگاه رفت جایی رو نداشت ، با یکی آشنا شد که بهش پولی برای زندگی میده ولی به جاش باید تا تسویه بدهکاریش براش کار کنه اونم تو بارش ^
ی دوش 20 مینی گرفتم و بعد برای خودم یکم نودل مرغ و قارچ درست کردم که بخورم
ساعت 12 باید بار باشم الان ساعت 5:30 عصره پس وقت زیاده رفتم تلویزیون رو روشن کردم و یکم فیلم نگاه کردم بعد تموم شدن فیلمم دیدم ساعت 10 شب هست پس رفتم برای خودم یکم نودل لوبیای سیاه درست کردم وای چه خوشمزه شده آفرین به خودم
بعد خوردن ظرف ها رو شستم ، خشکشون کردم و مرتب گذاشتم سر جاشون
دیدم ساعت 10:40 دقه است پس رفتم تا آماده بشم
استایلم یه لباس مشکی با یه کفش پاشنه بلند با یه کیف چری خودم رو تو آینه دیدم یه لحظه محو خودم شدم وای چه قشنگ شدم
پرش زمانی موقع رسیدن به بار
رسیدم بار رفتم داخل که یهو ..........
#Part_1
ا.ت
از خواب بیدار شدم ساعت 5 صبح خوابیدم و الان ساعت 4 عصر است بعد از مدت ها خوب خوابیدم :)
بزارید خودم رو معرفی کنم
^ من ا.ت هستم 26 سالمه من خانواده ام رو تو بچه گی از دست دادم و تو پرورشگاه بزرگ شدم تو 18 سالگی مجبور شدم از پرورشگاه برم و بعد اون به سختی زندگیم رو گذروندم ^
باید آماده شم امروز روز مهمی هست امروز بلخره بدهکاریم رو به اون مردک هیز میدم
^ا.ت وقتی از پرورشگاه رفت جایی رو نداشت ، با یکی آشنا شد که بهش پولی برای زندگی میده ولی به جاش باید تا تسویه بدهکاریش براش کار کنه اونم تو بارش ^
ی دوش 20 مینی گرفتم و بعد برای خودم یکم نودل مرغ و قارچ درست کردم که بخورم
ساعت 12 باید بار باشم الان ساعت 5:30 عصره پس وقت زیاده رفتم تلویزیون رو روشن کردم و یکم فیلم نگاه کردم بعد تموم شدن فیلمم دیدم ساعت 10 شب هست پس رفتم برای خودم یکم نودل لوبیای سیاه درست کردم وای چه خوشمزه شده آفرین به خودم
بعد خوردن ظرف ها رو شستم ، خشکشون کردم و مرتب گذاشتم سر جاشون
دیدم ساعت 10:40 دقه است پس رفتم تا آماده بشم
استایلم یه لباس مشکی با یه کفش پاشنه بلند با یه کیف چری خودم رو تو آینه دیدم یه لحظه محو خودم شدم وای چه قشنگ شدم
پرش زمانی موقع رسیدن به بار
رسیدم بار رفتم داخل که یهو ..........
۵.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.