بعضی ها را نوشتم شعر شدند

بعضی ها را نوشتم ؛ شعر شدند!
بعضی ها را نتوانستم بنویسم ، اشک شدند!
بعضی ها را اما ؛
نه می شد نوشت و نه ننوشت !
آنها را فقط زیستم...
دیدگاه ها (۲)

دردی که انسان را به سکوت وامیدارد.. بسیار سنگین تر از دردیست...

آدم ها تا حد مردن ... از خود خسته ات می کنند... ترکت نمی کنن...

چشمانت حرف دل مرا هیچگاه نخواهد دید افکارم در آنسوی مرزها در...

خبری نیست ولی منتظرم ؛ که بیاید، برسد، در بزند ...سر بچرخاند...

برای تو...خواهم نوشت کههوا در منهای توهمیشه یخبندان استو اشک...

بعضی زنان از فولاد، سنگ، اشک، غبار، استخوان و زخم ساخته شده‌...

آدمها مثل کتاب می مانندبعضی از آدم ها جلد زرکوب دارندبعضی جل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط