نگات کردم نمیدونم که بار چندمی میشه

نگات کردم نمیدونم که بار چندمی میشه
چقد خوبه کنار تو موهام جو گندمی میشه


من به تمام پدر شدنت حسادت میکنم به ان لحظه که پسرمان را چنان به ته ریش هایت فشار میدهی هم ذوق میکنم هم حسادت ،
به دستانی که به لطیفی یک قصه ی خوش رو گونه های من حرکت میکنم ، راستی ....
تو احتمالا همانی نیستی که مرغ امین شده ای برایم؟؟؟
تو چرا اینچنین لبخندت مرا پـــــــــر میکند از خودم و تو ، تو ...
و برای هزارمین بــــار، تو پیامبر قرن من هستی!
کفر است میدانم اما من بعد از تمام فرستاده های خدا ، تو را هم به عنوان عاشقانه ترین مدرک به خدا اعلام میکنم،
به نظر من !تمام ادم های جهان ، برای خودشان پیامبری شخصی دارند که دلیل شخصیشان برای وجود عاشقانه ی خداست
از خنده هایت اخر من زیباترین سفمونی دنیا را میسازم که در تمام کافه های شهر پخشش کنن و دیگر هیچ مردی توان نبوسیدن معشوقه اش خود داری نکند
دیدگاه ها (۱۰)

گفتم که نرو ...رفتن تو رنج عـــــــــــــذاب استچقد سخته قرن...

ور گل کند صـــــد دلبری ای جـــــان تو چیز دیگری من با تو تم...

و تنت، وطنمچشمانت منظومه ای گمشده ای از ستاره های پرنور اسما...

محبوب من !من دائما شـــــــــــــــما را دوســــــــت میــــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط