بهزاد: من زن قهوه چی تا حالا ندیده بودم !
بهزاد: من زن قهوه چی تا حالا ندیده بودم !
زن : دور از جونت، زیر بُته به عمل آمدی؟!
بهزاد: بله؟!
زن : میگم دور از جونت، زیر بُته به عمل آمدی؟! پس کی چایی جلوی دست پدرت میذاره؟!
بهزاد: معلومه، مادرم
زن : پس چرا میگی زن قهوه چی ندیده بودم؟ زنها همشون قهوه چی ان دیگه. سه شغله ان ! روزها کارگرن، غروبها قوه چی ان، شبها همه با هم همکارن ! دور از جان مادر شما !
ّباد ما را خواهد برد -عباس کیارستمی
زن : دور از جونت، زیر بُته به عمل آمدی؟!
بهزاد: بله؟!
زن : میگم دور از جونت، زیر بُته به عمل آمدی؟! پس کی چایی جلوی دست پدرت میذاره؟!
بهزاد: معلومه، مادرم
زن : پس چرا میگی زن قهوه چی ندیده بودم؟ زنها همشون قهوه چی ان دیگه. سه شغله ان ! روزها کارگرن، غروبها قوه چی ان، شبها همه با هم همکارن ! دور از جان مادر شما !
ّباد ما را خواهد برد -عباس کیارستمی
۴۵۱
۲۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.