دلم برایِ دخترکِ درونم تنگ شده ...
دلم برایِ دخترکِ درونم تنگ شده ...
دخترکی که بایک لواشک و عروسک ، ذوق می کرد
یا دغدغه ی روزانه اش ، رنگِ لاکِ ناخن هایش بود
همان دخترکی که خنده هایش ؛ کودکانه و نگاهش ؛ دلنشین بود
دخترکی که معصومیتش را ، از راه رفتنش می شد تماشا کرد
گاهی دلم از قوی بودنم می گیرد ...
دلم میخواهد دوباره همان دخترک ظریفی باشم که با یک نگاه ، می شکست ... اما نه از درون !
صدای شکستنش را بغض می کرد ، و با اشک هایِ دانه دانه اش ، دلِ دنیا را می لرزاند ...
قوی بودن ؛
همیشه هم خوب نیست !
من از اینهمه قوی بودن ..
از دوری تو
از نبودن تو
از دلتنگی تو
میمیرم....😔
دخترکی که بایک لواشک و عروسک ، ذوق می کرد
یا دغدغه ی روزانه اش ، رنگِ لاکِ ناخن هایش بود
همان دخترکی که خنده هایش ؛ کودکانه و نگاهش ؛ دلنشین بود
دخترکی که معصومیتش را ، از راه رفتنش می شد تماشا کرد
گاهی دلم از قوی بودنم می گیرد ...
دلم میخواهد دوباره همان دخترک ظریفی باشم که با یک نگاه ، می شکست ... اما نه از درون !
صدای شکستنش را بغض می کرد ، و با اشک هایِ دانه دانه اش ، دلِ دنیا را می لرزاند ...
قوی بودن ؛
همیشه هم خوب نیست !
من از اینهمه قوی بودن ..
از دوری تو
از نبودن تو
از دلتنگی تو
میمیرم....😔
۲.۳k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.