مهمونی بودیم،یه گوشت بزرگ تو خورشت بود روم نشد بردارم . . . . . یهو برقارفت،سریع گذاشتمش دهنم! بعد فهمیدم لیمو امانی بوده من دیگه هیچوقت اون ادم قبل نشدم:-)
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.