(autumn love) پاییز عاشقی
(autumn love) پاییز عاشقی
Part 1۱
ویو تهیونگ:
چند ساعتی میشد که من و میجو خوابیده بودیم ک با شنیدن صدای اتوبوس از خواب بیدار شدم.
پرده رو کشیدم تا نگاهی به بیرون بندازم ک نور خوشید توی صورت میجو خورد
چشماشو باز کرد و با خوابالودی بهم زل زد و
+چاگی کجاییم؟
_رسیدیم مدرسه الان باید بریم خونه
_چاگی بورام و کوک و نیگا(خندیدن)
+😂😂چرا تو بغل هم خوابیدن
_میدونستی کوک از همون موقع ک بورام رو دید عاشقش شد؟
_اونم میخواست مثل من تو اون منظره زیبا بهش اعتراف کنه اما خجالت میکشید و میگفت شاید بهم جواب منفی بده بعدش چی کار کنم
+وااااااووو خب ادامشو بگوووو بدو
_اوووم کوک میگفت میترسه بعد از اعترافش به بورام این دوستی ک بینشون هست رو خراب کنه درکل هم استرس داشت هم یکم ناراحت بود
+چاگی میگم...... اوووم..... میخوای یه جوری ببینیم بورام به کوک علاقه داره یا نه؟
_راه خوبی بلدی؟
+اوووم.... اونم چ راهی(پوزخند)
ویو کوک:
وقتی داشتیم از اردو برمیگشتیم بورام خوابش برد و ناخودآگاه وقتی اتوبوس به دست انداز رسید سرش روی شونه من قرار گرفت هم خجالت میکشیدم هم میترسیدم بورام فکر کنه از عمد اینکا رو کردم هم خیلی حس خوبی بود بلاخره ک باید بهش اعتراف میکردم پس پالتوم رو از توی کیف در آوردم و روش انداختم و از زیر دستش رو گرفتم و کنارش خوابیدم
چند مین بعد در دانشگاه:
ویو میجو: رسیده بودیم دانشگاه و الان باید پیاده میشدیم
از اتوبوس پیاده شدیم و داشتیم به سمت ماشین بورام میرفتیم ک به کوک گفتم
+جونگ کوکااا
: بله زن داداش
+یااا من ک هنوز زن داداش تو نشدم
: حالا میشی خیلی زود
+(پوزخند) خیلی خوب میشه یه لحظه بیای کارت دارم
_بیب زیاد طولش نده بورتم شک میکنه
+اووم باشه چاگی
رفتم عقب تر ک جونگ کوک اومد
: زن داداش چیزی شده؟
+به به آقا شنیدم به یکی علاقه پیدا کردی... اووم؟
: عااام...... چیزه...... زن.. داداش تو از کجا میدونی؟
+وقتی تو اتوبوس اونم بغل هم میبینمتون.... دیگه چی😂
: عاااا..... خب... چیزه.... اره... بیشتر از اره
+اووم خیلی هم عالی میخوای بهت بگم چیکار کنی؟ اونم بدون اینکه بفهمه؟
: اره زن داداش
+خب راستش..............
(میخوام سوپرایز شین😂)
Part 1۱
ویو تهیونگ:
چند ساعتی میشد که من و میجو خوابیده بودیم ک با شنیدن صدای اتوبوس از خواب بیدار شدم.
پرده رو کشیدم تا نگاهی به بیرون بندازم ک نور خوشید توی صورت میجو خورد
چشماشو باز کرد و با خوابالودی بهم زل زد و
+چاگی کجاییم؟
_رسیدیم مدرسه الان باید بریم خونه
_چاگی بورام و کوک و نیگا(خندیدن)
+😂😂چرا تو بغل هم خوابیدن
_میدونستی کوک از همون موقع ک بورام رو دید عاشقش شد؟
_اونم میخواست مثل من تو اون منظره زیبا بهش اعتراف کنه اما خجالت میکشید و میگفت شاید بهم جواب منفی بده بعدش چی کار کنم
+وااااااووو خب ادامشو بگوووو بدو
_اوووم کوک میگفت میترسه بعد از اعترافش به بورام این دوستی ک بینشون هست رو خراب کنه درکل هم استرس داشت هم یکم ناراحت بود
+چاگی میگم...... اوووم..... میخوای یه جوری ببینیم بورام به کوک علاقه داره یا نه؟
_راه خوبی بلدی؟
+اوووم.... اونم چ راهی(پوزخند)
ویو کوک:
وقتی داشتیم از اردو برمیگشتیم بورام خوابش برد و ناخودآگاه وقتی اتوبوس به دست انداز رسید سرش روی شونه من قرار گرفت هم خجالت میکشیدم هم میترسیدم بورام فکر کنه از عمد اینکا رو کردم هم خیلی حس خوبی بود بلاخره ک باید بهش اعتراف میکردم پس پالتوم رو از توی کیف در آوردم و روش انداختم و از زیر دستش رو گرفتم و کنارش خوابیدم
چند مین بعد در دانشگاه:
ویو میجو: رسیده بودیم دانشگاه و الان باید پیاده میشدیم
از اتوبوس پیاده شدیم و داشتیم به سمت ماشین بورام میرفتیم ک به کوک گفتم
+جونگ کوکااا
: بله زن داداش
+یااا من ک هنوز زن داداش تو نشدم
: حالا میشی خیلی زود
+(پوزخند) خیلی خوب میشه یه لحظه بیای کارت دارم
_بیب زیاد طولش نده بورتم شک میکنه
+اووم باشه چاگی
رفتم عقب تر ک جونگ کوک اومد
: زن داداش چیزی شده؟
+به به آقا شنیدم به یکی علاقه پیدا کردی... اووم؟
: عااام...... چیزه...... زن.. داداش تو از کجا میدونی؟
+وقتی تو اتوبوس اونم بغل هم میبینمتون.... دیگه چی😂
: عاااا..... خب... چیزه.... اره... بیشتر از اره
+اووم خیلی هم عالی میخوای بهت بگم چیکار کنی؟ اونم بدون اینکه بفهمه؟
: اره زن داداش
+خب راستش..............
(میخوام سوپرایز شین😂)
۳.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.