☆تک پارتی☆وقتی بدون اجازش رفتی بار(علامت ا/ت+ علامت هیون-
☆تک پارتی☆وقتی بدون اجازش رفتی بار(علامت ا/ت+ علامت هیون-)
#درخواستی
#سناریو
رفته بودی بار ولی به هیون نگفتی
فکر میکردی نمیزاره بری و بهش نگفتی و الکی بهش گفتی که با دوستات میری بیرون
برای چند ساعت تو بار بودی و هیون نگرانت شده بود
به دوستات زنگ زد
-سلام... ببخشید... ا/ت پیش شماس؟
دوستت: نه... اینجا که نیست... اتفاقی افتاده؟
وقتی شنید که اونجا نیستی عصبانی شد
-نه... ببخشید مزاحم شدم.... خدافظ
دوستت: خدافظ
گوشی رو قط کرد و به اونکی دوستت زنگ زد
-سلام... ببخشید اگه مزاحم شدم... ا/ت پیش شماس؟
دوستت: سلام... نه اینجا که نیست... دوباره رفته بار؟
وقتی حرف بار رو وسط کشید هیون فهمید که بهش نگفتی و گوشی قط کرد و بعد رفت روی مبل دراز کشید
تو بعد دو ساعت مست رسیدی خونه
نه سلامی،نه علیکی فقط....
-مست کردی؟ کسی رو بوسیدی؟ هنوز مستی؟
وقتی درمورد بار داشت صحبت میکرد از ترس به خودت لرزیدی
+ن... نه کسی.... رو.. ن... نبو... س... سیدم....
-مستی؟
+ی... یکم...
اهی کشید و رفت سمت اسپز خونه تا اب برداره
-چرا نگفتی میری بار؟
+... من...فکر کردم نمی زاری
-حداقل بهم دروغ نگو...از دروغ متنفرم...
اومد سمتت و بغلت کرد
-از این به بعد اجازه میدم بری بار... ولی کسی رو بوس نکن! افرین
بغلش کردی و موهاتو نوازش کرد
+باشه....
لبخندی کیوت زد
-بیا... کافی درست کردم
+اخی... همچی به خیر گذشت
اروم تو دلت گفتی
#درخواستی
#سناریو
رفته بودی بار ولی به هیون نگفتی
فکر میکردی نمیزاره بری و بهش نگفتی و الکی بهش گفتی که با دوستات میری بیرون
برای چند ساعت تو بار بودی و هیون نگرانت شده بود
به دوستات زنگ زد
-سلام... ببخشید... ا/ت پیش شماس؟
دوستت: نه... اینجا که نیست... اتفاقی افتاده؟
وقتی شنید که اونجا نیستی عصبانی شد
-نه... ببخشید مزاحم شدم.... خدافظ
دوستت: خدافظ
گوشی رو قط کرد و به اونکی دوستت زنگ زد
-سلام... ببخشید اگه مزاحم شدم... ا/ت پیش شماس؟
دوستت: سلام... نه اینجا که نیست... دوباره رفته بار؟
وقتی حرف بار رو وسط کشید هیون فهمید که بهش نگفتی و گوشی قط کرد و بعد رفت روی مبل دراز کشید
تو بعد دو ساعت مست رسیدی خونه
نه سلامی،نه علیکی فقط....
-مست کردی؟ کسی رو بوسیدی؟ هنوز مستی؟
وقتی درمورد بار داشت صحبت میکرد از ترس به خودت لرزیدی
+ن... نه کسی.... رو.. ن... نبو... س... سیدم....
-مستی؟
+ی... یکم...
اهی کشید و رفت سمت اسپز خونه تا اب برداره
-چرا نگفتی میری بار؟
+... من...فکر کردم نمی زاری
-حداقل بهم دروغ نگو...از دروغ متنفرم...
اومد سمتت و بغلت کرد
-از این به بعد اجازه میدم بری بار... ولی کسی رو بوس نکن! افرین
بغلش کردی و موهاتو نوازش کرد
+باشه....
لبخندی کیوت زد
-بیا... کافی درست کردم
+اخی... همچی به خیر گذشت
اروم تو دلت گفتی
۱۰.۷k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.