دیروز به مادرم زنگ زدم بعد از مرگش تلفن ثابت خانه اش را

دیروز به مادرم زنگ زدم. بعد از مرگش، تلفن ثابت خانه اش را جمع نکردیم... نمی خواهم ارتباطمان قطع شود. هر وقت دلم هوایش را می‌کند بهش زنگ می‌زنم ...
تلفنش بوق می‌زند ....
بوق می‌زند ...
بوق می‌زند ...
وقتی جواب نمی‌دهد با خودم فکر می‌کنم یا برای خرید رفته بیرون یا خانه همسایه است.
الان چند سال می‌شود هر وقت دلم هوایش را می‌کند دوباره زنگ می‌زنم.
شماره "بیرون" را هم ندارم زنگ بزنم بگویم:
"به مادرم بگید بیاد خونه اش دلم براش تنگ شده"
دوست من اگر مادر تو هنوز خانه است و نرفته "بیرون" ، امروز بهش زنگ بزن ...
برو پیشش ...
باهاش حرف بزن ...
یک عالمه بوسش کن ...
صورتتو بچسبون به صورتش ...
محکم بغلش کن ...
بگو که دوستش داری ...
و گرنه وقتی بره "بیرون" خیلی باید دنبالش بگردی ...
باور کنید " بیرون " شماره ندارد!
دیدگاه ها (۵)

#خاص

تند رفت کودکی‌هایِ منبا آن دوچرخه‌ی قراضه‌اشکه همیشه‌ی خدا پ...

پدر سه نقطه داردپسر سه نقطه دارددختر هم سه نقطه دارداما مادر...

.من به فرمان دلــــم دلبر نوازی میکنمدلبــــرم شاید نداند عش...

قلب سنگی

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط