تو چه کردی که دلم را به تنم لرزاندی

تو چه کردی، که دلم را، به تنم لرزاندی
یک شَبه آمدی،، وُ در دلم عُمری ماندی

در نگاهت چه فروغی، نهان بود، که از پرتو ِآن
عشق، بر دخمه ی تاریکِ دلم،، افشاندی

نه تو،، آن سان،، بر ِمن بودی،، وُ نه من بَر ِتو
که بدین سان،، تو مرا،، واله ی خودگرداندی

این چه حسّی ست،، که من،، بَهر ِتو،، در دل دارم
آن چه احساس خوشی بود، که سویم راندی

توچه کردی که با جرعه ای از جام ِ لبت
چشمه ی مِهر، به صحرای دلم،، جوشاندی

تو نبودی من از عشق، چه میـدانستم؟
تو چه خوب آمدی،، وُ خوب به من فهماندی❤ ❤ ❤ ❤
دیدگاه ها (۴)

جان من بوسه بده عذر میار دیدن روی تو عید است مرا😍 💋 دکتر خان...

سه بوسه کز دولبت کرده‌ای وظیفه من اگر ادا نکنی قرض دار من با...

.هــــــــر شــــــــــب از شــــــاخــــــــــه‌ی خیـــــــ...

خودخواهم برای خواستنتخودخواه و متعصب!وقتی میگویم مال منی،فقط...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط