از ماجراهای تلخ صدر اسلام ماجرایی است که در پنج شنبه آخ

از ماجراهای تلخ صدر اسلام ، ماجرایی است که در پنج شنبه آخر عمر رسول خدا صلی الله علیه وآله اتفاق افتاد . در آن روز که پیامبر در بستر بیماری بود و پس از آن به شهادت رسید.
بخاری داستان را این گونه تعریف می‌کند :

عَنِ ابْنِ عَبَّاس رضی الله عنهما أَنَّهُ قَالَ یَوْمُ الْخَمِیسِ، وَمَا یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ بَکَی حَتَّی خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فَقَالَ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَجَعُهُ یَوْمَ الْخَمِیسِ فَقَالَ " ائْتُونِی بِکِتَاب أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا ". فَتَنَازَعُوا وَلاَ یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم .
ابن عباس می گفت: روز پنجشنبه وچه روزی بود آن روز وگریه کرد که اشک چشمش سنگریزه هارا خیس کرد، سپس گفت: روز پنجشنبه درد بر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شدید شد ، فرمود : کاغذی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید ، حاضران اختلاف کردند در حالیکه چنین عملی در حضور پیامبر خدا شایسته وسزاوار نبود، گفتند : او بیمار است و هزیان می گوید .
البخاری الجعفی ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ) ، صحیح البخاری ، ج ۳ ، ص ۱۱۱۱ ، ح۲۸۸۸ ، کتاب الجهاد والسیر ، بَاب جَوَائِزِ الْوَفْدِ هل یُسْتَشْفَعُ إلی أَهْلِ الذِّمَّهِ وَمُعَامَلَتِهِمْ ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا ، ناشر : دار ابن کثیر ، الیمامه - بیروت ، الطبعه : الثالثه ، ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷ .

ابن اثیر در النهایه می‌نویسد :
أهْجَر فی منطقه یُهجِر إهجارا : إذا أفحش ، وکذلک إذا أکثر الکلام فیما لا ینبغی... والقائل کان عمر .
أهَجَرَ ، یعنی سخنان ناشایست گفت ، و همچنین وقتی که بیش از اندازه در آن چه شایسته و سزاوار نیست سخن بگوید . گوینده این سخن عمر بن خطاب بوده است .
الجزری ، أبو السعادات المبارک بن محمد (متوفای۶۰۶هـ ، النهایه فی غریب الحدیث والأثر ، ج ۵ ، ص ۲۴۴ ، تحقیق طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی ، ناشر : المکتبه العلمیه - بیروت - ۱۳۹۹هـ - ۱۹۷۹م .
الأفریقی المصری ، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای۷۱۱هـ) ، لسان العرب ، ج ۵ ، ص ۲۵۴ ، ناشر : دار صادر - بیروت ، الطبعه : الأولی .
عینی در شرح صحیح بخاری در این باره می‌گوید :
هذه العبارات کلها فیها ترک الأدب والذکر بما لا یلیق بحق النبی صلی الله علیه وسلم ، ولقد أفحش من أتی بهذه العباره .
العینی ، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای۸۵۵هـ) ، عمده القاری شرح صحیح البخاری ، ج ۱۴، ص ۲۹۸ ،

غزالی در کتاب سر العالمین می‌نویسد :
ولما مات رسول الله صلی الله علیه وسلم قال قبل وفاته ائتوا بدواه وبیضاء لأزیل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر رضی الله عنه دعوا الرجل فإنه لیهجر .
رسول خدا (ص) قبل از وفاتش فرمود : کاغذ و دواتی بیاورید تا نزاع و اختلاف در خلافت را از بین ببرم و کسی را که سزاوار خلافت بعد از من است معرفی کنیم . عمر گفت : این مرد را رها کنید که هذیان می‌گوید .
الغزالی ، أبو حامد محمد بن محمد (متوفای۵۰۵هـ) ، سر العالمین وکشف ما فی الدارین ، ج ۱ ، ص ۱۸ ، تحقیق : محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی ، ناشر : دار الکتب العلمیه - بیروت / لبنان ، الطبعه : الأولی ، ۱۴۲۴هـ ۲۰۰۳م

****اما چه کسی این سخن را گفت؟

اثبات اینکه خلیفه ی ثانی این حرف را زد از کتاب صحیح بخاری:
1- صحیح بخاری :ج ۱ ص ۳۶ حدیث ۱۱۴
ترجمه: بعد از اینکه پیامبر قلم وکاغذ خواست برای نوشتن وصیت نامه ی خویش عمر گفت : بدرستیکه درد و مرض ِ مرگ بر نبی فشار اورده است( هذیان میگه )کتاب خدا نزد ماست و همان برای ما کافی است.
2- ادرس حدیث: صحیح بخاری ج ۴ ص ۳۱ حدیث ۳۰۵۳ کتاب الجهاد و السیر . ترجمه قسمت مشخص شده :
عمر و همراهانش گفتند : رسول الله هذیان میگوید !!!!
3- آدرس حدیث : صحیح بخاری ج۴ ص ۶۶ حدیث ۳۱۶۸
ترجمه :عمر و همراهانش گفتند :این مرد چه میگوید؟هذیان میگوید؟

نه لعن و نه بی احترامی
فقط می گوییم که خلیفه ی ثانی در چهدحالتی به‌سر می برده است...
دیدگاه ها (۳)

نه بی احترامی و نه لعن

نه بی احترامی و نه لعنبلکه احترام و وحدت

حنیندر روز جنگ حنین لشکر اسلام - که دوازده هزار سرباز داشت -...

من کلا تو شاعران معاصر دو نفر رو خیلی دوست دارم یکی مرحوم جل...

حضرت محمد صل الله علیه وآله وسلم میفرمایند:اگر مردم شرق و غر...

ایا خلیفه دوم عمر بن الخطاب ، با *آتش* به طرف خانه سرور زنان...

🍃 ياعلىُّ ياعلىُّ ياعلىُّ🌸 قال رسول الله صلى الله عليه و اله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط