با دقت

با دقت
شروع می کنم به چیدنِ عکسِ زن.
ساق ها و آرنج ها
صورت
و پیرهنش در باد.

از روزنامه حالا
حرف های یاوه می ماند.
حفره ای زیبا، توی تن اش،
و مَردی که تکیه داده
به جای خالی هیچ
.
مردی که دست چپش
همچنان
دور گردن زنی ست
که دیگر کنارش نیست

#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۱)

مرگ، مگر دست من است؟مثل عاشق شدن استچه بمیری چه در این غافله...

من که هیچبرای یافتن توزمین هم به دور خود می گردد#ناصر_رعیت_ن...

بی خود منتظرت هستمو هربارکه صدای به هم خوردن در را می شنوماز...

مَرد دو لایندر خانه می‌مانداما دلش را جای دیگری پرتاب میکند....

چندپارتی

P⁴﴿اینو بگم که سوبون برای اینکه خواهر تنها نباشه بعد از عروس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط