تصمیم خودم رو گرفتم گفتم من پرتگاه رو انتخاب میکنم
تصمیم خودم رو گرفتم گفتم :من پرتگاه رو انتخاب میکنم....
ونفسمو با صدا بیرون دادم انگار که بزرگترین غم دنیا تو دلم باشه وبود من دوست داشتم زندگی کنم و این یک بدشانسی بزرگ برای من بود از طرفی من هیچ خبری از دوستان نامردم نداشتم ونمیدونستم که مرده اند یا زنده و یا حتی اینکه کجان شاید اگه یکی از اونها دچار جادوی جادوگر نشده بود الان همه ی ما در کنار مادر و پدر و خانواده خود زندگی میکردیم با اینکه از اونها خوبی ندیده بودم ولی خوب بازهم نگرانشون بودم کاش حداقل خبری از اونها داشتم و یا حتی برای آخرین بار اونها رو میدیدم
ادامه دارد
ونفسمو با صدا بیرون دادم انگار که بزرگترین غم دنیا تو دلم باشه وبود من دوست داشتم زندگی کنم و این یک بدشانسی بزرگ برای من بود از طرفی من هیچ خبری از دوستان نامردم نداشتم ونمیدونستم که مرده اند یا زنده و یا حتی اینکه کجان شاید اگه یکی از اونها دچار جادوی جادوگر نشده بود الان همه ی ما در کنار مادر و پدر و خانواده خود زندگی میکردیم با اینکه از اونها خوبی ندیده بودم ولی خوب بازهم نگرانشون بودم کاش حداقل خبری از اونها داشتم و یا حتی برای آخرین بار اونها رو میدیدم
ادامه دارد
- ۳.۶k
- ۰۳ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط