لطیف ی خنده داری نیست

لطیف ی خنده داری نیست ،

قصه ی من و نفس ....

وقتی در میدان زندگی ،

در نبرد با او

من نه دوم ، بلکه آخر میشوم ...

گاه این قصه به شوخی دردناکی می ماند ...

آری یک جای کار می لنگد ...

وقتی بجای اینکه او در خدمت من باشد،

من برده و بنده اش گشته ام ...

جای مالک و مملوک عوض شده ...
دیدگاه ها (۹)

😢 😢 😢 😢 😢 😢 😢 😢

کاش بجای اینهمه باشگاه زیبایی اندام درهر شهر، یه باشگاه زیبا...

در این شهر صدای پای مردمی است،که همچنان که تو را می بوسندطنا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط