پارت ۳۲
پارت ۳۲
دیدم یجی داره گریه میکنه
تهیونگ: چیشده خانم کوچولو
یجی:خواب بد دیدم😭
تهیونگ:خواب ها واقعی نیستن کوچولو
یجی:دوباره برام قصه بگو
تهیونگ:باشه
ویو ا/ت
تا دیدم تهیونگ چشم هاشو باز کرد پایین تخت دراز کشیدم نمیخواستم من و ببینه🥲یجی رف پیش تهیونگ موقعی که تهیونگ و یجی دوباره خوابشون برد سریع رفتم اتاقم خوابیدم
(پرش زمانی به صبح)
ا/ت:صبح بخیر
تهیونگ:صبح بخیر
یجی:صبح بخیر مامانی
نشستیم صبحونه خوردیم که تهیونگ رف بیرون
ا/ت:یجی...
یجی:بلع مامانی
ا/ت:مرسی که دیشب نگفتی تو اتاقشم
یجی:خواهش میکنم ابروت ۷۰۰ وون ارزش داره عزیزم😁
ا/ت:مرسیی خوشگلم
یجی:بده دیگه
ا/ت:چیو؟
یجی:پولمو دیگه
ا/ت:تو هنوز بچه ای
یجی:پس عمو جذاب بیاد بهش میگم
ا/ت:جرعت نداری
یجی:خوبشم دالم
ا/ت:بابات نمیدونم کیه ولی هر کی هس به اون رفتی
یجی:حلال زاده به داییش میره😌
ا/ت:من ریدم تو اون داییت (هوششش😡)
یجی:پولمو بده دیگههههه
ا/ت:میدم اما حرفی نمیزنی ها
یجی:باشه
شرط ۵ لایک
۳ کامنت
دیدم یجی داره گریه میکنه
تهیونگ: چیشده خانم کوچولو
یجی:خواب بد دیدم😭
تهیونگ:خواب ها واقعی نیستن کوچولو
یجی:دوباره برام قصه بگو
تهیونگ:باشه
ویو ا/ت
تا دیدم تهیونگ چشم هاشو باز کرد پایین تخت دراز کشیدم نمیخواستم من و ببینه🥲یجی رف پیش تهیونگ موقعی که تهیونگ و یجی دوباره خوابشون برد سریع رفتم اتاقم خوابیدم
(پرش زمانی به صبح)
ا/ت:صبح بخیر
تهیونگ:صبح بخیر
یجی:صبح بخیر مامانی
نشستیم صبحونه خوردیم که تهیونگ رف بیرون
ا/ت:یجی...
یجی:بلع مامانی
ا/ت:مرسی که دیشب نگفتی تو اتاقشم
یجی:خواهش میکنم ابروت ۷۰۰ وون ارزش داره عزیزم😁
ا/ت:مرسیی خوشگلم
یجی:بده دیگه
ا/ت:چیو؟
یجی:پولمو دیگه
ا/ت:تو هنوز بچه ای
یجی:پس عمو جذاب بیاد بهش میگم
ا/ت:جرعت نداری
یجی:خوبشم دالم
ا/ت:بابات نمیدونم کیه ولی هر کی هس به اون رفتی
یجی:حلال زاده به داییش میره😌
ا/ت:من ریدم تو اون داییت (هوششش😡)
یجی:پولمو بده دیگههههه
ا/ت:میدم اما حرفی نمیزنی ها
یجی:باشه
شرط ۵ لایک
۳ کامنت
۲.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.