به تنهایی گرفتارند مشتی بی پناه اینجا

به تنهایی گرفتارند مشتی بی‌ پناه این‌جا
مسافرخانه‌ ی رنج است یا تبعیدگاه این‌جا؟
.
غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد
مکن عمر مرا ای عشق! بیش از این تباه این‌جا
.
برای چرخش این آسیاب کهنه‌ی دل‌سنگ
به خون خویش می‌غلتند صدها بی‌ گناه این‌جا
.
نشان خانه‌ی خود را در این صحرای سردرگم
بپرس از کاروان‌ هایی که گم کردند راه، این‌جا
.
اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست !
نشان می‌جوید از من تا نیاید اشتباه این‌جا ...
.
تو زیبایی و زیبایی، در ‌این‌جا کم گناهی نیست
هزاران سنگ خواهد خود در مرداب، ماه این‌جا ...
.
#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۱)

سال‌گرد درگذشت ِ #آلبرکامو، بیگانه‌ی طاغی تنها سی‌وچهار سال ...

موسی.عصایت را قرض می خواهم .برای نجات دلهایی که بیگدار به آب...

خودمان را دریابیم...

در میان همه ی پدیده های هستی (انسان) تنها موجودی است که دارا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط