part 4
part 4
منجی من
پشت سرش تهیونگ با یک اقاهه وارد شد
کل کلاس رفت رو هوا همه جیغ میکشیدن تهیونگ با یک لبخند که معلوم بود بزور میزنه به بچه ها نگاه میکرد
- خوب بچه ها معذرت که وقت کلاس تونو میگیریم ولی ما برای فیلم برداری به یک دو نفر نیاز داریم تا کمکمون کنن که اونم اقای کیم انتخاب میکنه ( علامت همون اقاهه که نمیدونم چه اسمی براش بزارم )
تهیونگ به تک تک ما نگاه کرد نگاش زوم شد روی یونا که همش در حال عشوه شتری اومدن بود اشاره کرد بیاد
یونا : جیغغغغغغ
دوباره به تک تک ما نگاه کرد که روی من زوم شد
+ منننن نههه
تهیونگ : ا/ت تو هم بیا
کل کلاس با تعجب باهم نگاه کردن
یونا؛: اسم تو رو از کجا میدونه( با حرص )
تهیونگ : به خودم مربوطه
با اولین حرف تهیونگ نیشم تا بنا گوش باز شد 😆
- اگه با این دوتا دختر گل کاری ندارید من ببرمشون
اقای لی: نه کارشون ندارم
مارو بردن بیرون توی حیاط
- خوب امروز که کاری نداریم فقط بیاید بهتون بگم باید چکار کنید
یونا و ا/ت: باشه
- خوب در حین فیلم برداری شما باید به اقای کیم دانشگاه و نشون بدین و درباره کارایی اونجا میکنید بگید
یونا : هر کاری
پوکر بهش نگاه کردم همون اقاهه بهش محل نداد
- خوب بچه ها برید پیش میمی تا بهتون لباس های فردا تونو بده
رفتیم پیش میمی به من یک تیشرت و دامن داد به یونا هم همین طور فقط رنگش فرق داشت مال من تیشرت یاسی بود با دامن سفید مال یونا تیشترتش مشکی بود دامنش قرمز
ا/ ت: میگم این یک دامنش کوتاه نیست
یونا : خوبه که
تهیونگ یک نگاه چپ به یونا کرد
تهیونگ : مینی به ا/ ت یک دامن بلند تر بده
به تهیونگ لبخند زدم میمی بهم که دامن بلند تر داد
- خوب میتونید برید
اصن حوصله کلاس نداشتم مخصوصا اقای لی پاورچین پاورچین نزدیک در دانشگاه شدم
تهیونگ : کجا ( صدای بم )
سر جام میخکوب شدم
ا/ت : خونه ( با استرس )
تهیونگ : صبر کن باهم بریزم کتمو بهم پس بدی
ا/ت : باشه
تهیونگ سردار ماشین شخصی خودش شد بوق زد که برم سی وار شم
رفتم جلو نشستم با دهن باز به ماشینش نگکاه میکردم پر مانیتور بود
تهیونگ: ببند پشه نره( با خنده)
پوکر بهش نگاه کرد ادرس دادم بعد چند منین رسیدیم دم در خونه که چند تا پلیس وایستاده بودن
پیاده شدم رفتم سمتشون
ا/ت: ببخشید کاری دارید
پلیس : شما خانم لی ا/ت هستید
ا/ت: بله بفرمایید
ما چیزی که شنیدم دنیا رو سرم خراب شد
حمایت فراموش نشه بیبی هاااا
منجی من
پشت سرش تهیونگ با یک اقاهه وارد شد
کل کلاس رفت رو هوا همه جیغ میکشیدن تهیونگ با یک لبخند که معلوم بود بزور میزنه به بچه ها نگاه میکرد
- خوب بچه ها معذرت که وقت کلاس تونو میگیریم ولی ما برای فیلم برداری به یک دو نفر نیاز داریم تا کمکمون کنن که اونم اقای کیم انتخاب میکنه ( علامت همون اقاهه که نمیدونم چه اسمی براش بزارم )
تهیونگ به تک تک ما نگاه کرد نگاش زوم شد روی یونا که همش در حال عشوه شتری اومدن بود اشاره کرد بیاد
یونا : جیغغغغغغ
دوباره به تک تک ما نگاه کرد که روی من زوم شد
+ منننن نههه
تهیونگ : ا/ت تو هم بیا
کل کلاس با تعجب باهم نگاه کردن
یونا؛: اسم تو رو از کجا میدونه( با حرص )
تهیونگ : به خودم مربوطه
با اولین حرف تهیونگ نیشم تا بنا گوش باز شد 😆
- اگه با این دوتا دختر گل کاری ندارید من ببرمشون
اقای لی: نه کارشون ندارم
مارو بردن بیرون توی حیاط
- خوب امروز که کاری نداریم فقط بیاید بهتون بگم باید چکار کنید
یونا و ا/ت: باشه
- خوب در حین فیلم برداری شما باید به اقای کیم دانشگاه و نشون بدین و درباره کارایی اونجا میکنید بگید
یونا : هر کاری
پوکر بهش نگاه کردم همون اقاهه بهش محل نداد
- خوب بچه ها برید پیش میمی تا بهتون لباس های فردا تونو بده
رفتیم پیش میمی به من یک تیشرت و دامن داد به یونا هم همین طور فقط رنگش فرق داشت مال من تیشرت یاسی بود با دامن سفید مال یونا تیشترتش مشکی بود دامنش قرمز
ا/ ت: میگم این یک دامنش کوتاه نیست
یونا : خوبه که
تهیونگ یک نگاه چپ به یونا کرد
تهیونگ : مینی به ا/ ت یک دامن بلند تر بده
به تهیونگ لبخند زدم میمی بهم که دامن بلند تر داد
- خوب میتونید برید
اصن حوصله کلاس نداشتم مخصوصا اقای لی پاورچین پاورچین نزدیک در دانشگاه شدم
تهیونگ : کجا ( صدای بم )
سر جام میخکوب شدم
ا/ت : خونه ( با استرس )
تهیونگ : صبر کن باهم بریزم کتمو بهم پس بدی
ا/ت : باشه
تهیونگ سردار ماشین شخصی خودش شد بوق زد که برم سی وار شم
رفتم جلو نشستم با دهن باز به ماشینش نگکاه میکردم پر مانیتور بود
تهیونگ: ببند پشه نره( با خنده)
پوکر بهش نگاه کرد ادرس دادم بعد چند منین رسیدیم دم در خونه که چند تا پلیس وایستاده بودن
پیاده شدم رفتم سمتشون
ا/ت: ببخشید کاری دارید
پلیس : شما خانم لی ا/ت هستید
ا/ت: بله بفرمایید
ما چیزی که شنیدم دنیا رو سرم خراب شد
حمایت فراموش نشه بیبی هاااا
۵.۵k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.