part18
part18
تارا:
توخونه نششسته بودم
مامانمینا با مامان بزرگمینا برای یمدتی اومده بودن باهم باشیم که حرف از علی افتاد
مامان تارا-تارا این پسره علی دوس پسرته
تارا-نه بابا علی علی داشمه
خاله تارا-والا بیشتر میخوره رل باشید تا داش
تارا-نه خیرممممممممممممم
عه حلال زاده رو باش
تارا-الو جانم
علی-سلام وحشی جون
تارا-وحشی خودتی لاشی
علی-گمشو میگم میای کمک واسه دکور استودیو مخم دیگه نمیکشهههههههه
تارا-ریده مخت اوکی بیام
علی-اوکی منتظرم هلو
تارا-گمشو عوضییییییی
پایان مکالمه
تارا-اوکی ایشون مخش ریده نمی دونم چجور بچینه استودیو رو من میرم کمک
مامان بزرگ تارا-برو مادر مراقب خود باش دخرم
تارا-چشم یه بوست کنم من
مامان تارا-بپا حامله نشی تنهایین تو استودیو
تارا-مامانننننن من اون داشیم عههههههههههههههههههه
خالش- باشه بابا برو
رفتم حاضر شدم رتفم استدیو........
#علی_یاسینی
#زخم_بازمن
#رمان
تارا:
توخونه نششسته بودم
مامانمینا با مامان بزرگمینا برای یمدتی اومده بودن باهم باشیم که حرف از علی افتاد
مامان تارا-تارا این پسره علی دوس پسرته
تارا-نه بابا علی علی داشمه
خاله تارا-والا بیشتر میخوره رل باشید تا داش
تارا-نه خیرممممممممممممم
عه حلال زاده رو باش
تارا-الو جانم
علی-سلام وحشی جون
تارا-وحشی خودتی لاشی
علی-گمشو میگم میای کمک واسه دکور استودیو مخم دیگه نمیکشهههههههه
تارا-ریده مخت اوکی بیام
علی-اوکی منتظرم هلو
تارا-گمشو عوضییییییی
پایان مکالمه
تارا-اوکی ایشون مخش ریده نمی دونم چجور بچینه استودیو رو من میرم کمک
مامان بزرگ تارا-برو مادر مراقب خود باش دخرم
تارا-چشم یه بوست کنم من
مامان تارا-بپا حامله نشی تنهایین تو استودیو
تارا-مامانننننن من اون داشیم عههههههههههههههههههه
خالش- باشه بابا برو
رفتم حاضر شدم رتفم استدیو........
#علی_یاسینی
#زخم_بازمن
#رمان
۳.۳k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.