بهار که میشد

بهار که میشد
در خونه همیشه باز بود
گاه و بی گاه مهمون و همسایه می اومد و میرفت
خونه رو آب و جارو میکرد
میوه های از درخت چیده شده
همیشه تو انبار و یخچال آماده پذیرایی بود

میوه های رنگا رنگ و تازه
تا صدا می اومد همسایه مهمون نمی خوای؟
نشسته، ننشسته یه پیشت دستی از هر میوه
کنار هم جور میکرد میذاشت جلو مهمون

بهار و تابستون و خیلی دوست دارم، اما اگر بخوام اعتراف کنم بیشتر به خاطر میوه هاش
انگار خدا تو این فصل مهمونی میده،سور و سات راه انداخته 🫠
دیدگاه ها (۳)

هتل داد یزد واقعا زیباست

تصویری از یک کتونی برند نایک با طرح برج آزادی و میلاد تهران ...

‏در جواب تمام نیستی کجایی ها باید بگم تو خودم عزیزم، تو خودم...

درست کنین نوش جونتون

‼️لطفا فقط چند دقیقه برای آگاهی خودتون وقت بذارید و این مطلب...

...بیا باهم فرار کنیم.‌‌..🥀پارت اخر

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط