فیک عشق ابدی

جانهو: نمیخوام گشنم نیست

جیمین: چرا الان قهری خوشگلم

جانهو: نمیدونم والا شاید بخاطر اینکه خیلی بی شعوری شاید بخاطر ب بخاطر (با اشک) اینه که من کسی اینجوری باهام رفتار نکرده بود تو چطور جرعت میکنی این اینجوری باهام حرف بزنی هان دو روز دیگه بگذره منو میزنی خجالت بکش خیلی بدیی😭😭

جیمین: الهی دورت بگردم. من ببخشید باشه توروخدا گریه نکن من غلط کردم عشقم نمیخواستم سر تو خالی کنم اینکارو نمیکنم دیگه باید چیز های بهت توضیح بدم خوب

جانهو: برو اون ور میگم جیمین زوده زوده که من بخوام با تو زندگی کنم فهمیدی برو اون ور

جیمین: جانهوووو

جانهو: گفتم سر من داد نزنننننننن نکنه چون گوگولیم نمیتونم از خودم دفاع کنم بچم نمیتونم دفا.....

اخه این وسط دعوا که جیمین لب هاش روی لب هام قرار داد بوسه ای زد

جیمین: اون دختره قبلا از من خوشش میومد من نه تاااااا الان بار ها کار بیخود کرده تا بهش توجه کنم ولی فایده نداشته نداره عشق قشنگم من سرت یهو داد زدم چون نمیخواستم بخاطر این دختره فکر بد کنی غلط بکنم دیگه تکرار بشه خوب الانم حاضر شو بریم یه چیزی بخوریم بعدم. باید لباس بخری امشب باید جای مهمی بری

جانهو: 🥲مجبورم باهات بیام

جیمین: بله شدیدا مجبوری

بعد به بیرون رفتیم

بعد از خرید لباس

اخ فقط خواببببببب

جیمین: کجا کجا بدو برو آماده شو پرنسس بدو

جانهو: الان نمیخواممممم

جیمین: بدو پرنسس من

آماده حاضر

رسیدیم به یه جای خیلی خوشگللللل

جانهو: خیلی خوشگلههه اینجا کجاس

جیمین: هنوزم نفهمیدی البته حق داری تولدتهههه


جانهو: واقعا عه اره جدیییییی


جیمین: بله زیبام بریم داخل

همه یکی یکی میومدن سمتم بوسم میکردن تولدم تبریک میگفتن واییب داداش مامان دایی و زن دایی بودنننن

جانهو: سلاممم شوگ شوگییی چطور متوری پسررررر

شوگا: عجب بیشعوری هاااا میایم با ادب باشیم نمیزاره تولدت مبارک نکبت جانم

جانهو: بیشعور. سلام مامان دورت بگردم چطوری

مامان: خوبم دورت بگردم تولدت مبارک باشه دخترم

جانهو: ممنون مامان جان. دایی جان زن دایی عاشقتونم سلام

دایی : فدات شم عزیزم تولدت مبارک مرسی دایی زن دایی

جیمین: خانم ها اقایان امروز تولد یک خانم زیباست لطفا خوش باشید

دایی: این چی گفت گفت زیبا

جانهو: اع ام ام نه دایی خوب دوست مدرسه ای منه دیگه

دایی: اهان😁



جیمین کجاسس پس. حیف نمیتونم جلوی دایی مامان اینا بغلش کنم البته قهرم

که دستی دستم رو گرفت کشید میشد سمتش به یه انبار خرت پرت رسیدیم جیمین بود. منو چسبوند به دیوار

جیمین: تولدت مبارک عشقم

جانهو: چه تولدی چرا جلوی خانوادم اونجوری صدا زدی

جیمین:چجوری

جانهو با ادا در اوردن: خانم ها اقایان امروز تولد یک خانم زیباست 🙄🙄لطفا خوش باشید 🙄🙄😤

جیمین: 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خوب خوب🤣🤣🤣چجوری صدا کنم عشقم

جانهو: نزدیک بود دایی چیزی بفهمه بعد تیکه تیکه میشدم فقط مامان میدونه احمق

جیمین: جانهو

جانهو: هان

جیمین: هان نه

جانهو: بله

جیمین: بله هم نه

جانهو: درد مرض کوفت ولم کن اععع اعصاب ندارم(با ادا) هان نه بله نه مرض پس

جیمین: عجباااا

جانهو: برو اون ور رد شم الان شک می.....


باز 🫣جیمین چشم هاش بسته بود فقط میبوسید

جانهو: اخ

جیمین: چیشد عشقم

جانهو: اروم تر دردم گرفت


جیمین:چشم آروم تر میشم

جانهو: نه دیگه بسه بریم

مهمونی تموم شد

خونه

اخ خدا برم اتاقم راحت بکپم شب بخیر جیمینااا

جواب نداد

جیمین بازم نه جی

که دیدم جیمین روی تختش که با تم سفید بود خوابیده خیلی ناز من من میترسیدم برم اتاقم اخه همیشه من اول میخابیدم بعد جیمین

صدای رعد برق اومد

جانهو: یا خدااااااااا

که افنادم روی جیمین

جانهو: خاک بر سرم بیدار نش


جیمین: الان داری تحریکم میکنی

جانهو: بیدار بودی

جیمین: نه شدم

جانهو: ا اهان پس بیدار باش نه بیا بالا سرم خوابم برد برو

جیمین: نچ

جانهو: 😒نیا اصلا کی تورو خواست بی احساس بی شع.....


که جیمین دستم کشید افتادم روی تخت سرم تو قفسه سینش بود موهام نوازش میکرد

جیمین: بخواب پرنسسم شب بخیر

جانهو: ف فقط یه یه امشب هااا

جیمین: اوهوم😁

جانهو: شب بخیر جیمینااااا

جیمین: دور اون جیمیما گفتنت بشممم. شب بخیر پرنسسم

صبح
دیدگاه ها (۳)

فیک عشق ابدی

فیک عشق ابدی

فیک عشق ابدی

این اتاق کامل جانهو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط