صبح امروز خواستم برایت بنویسم

‏ صبح امروز خواستم برایت بنویسم:
«هوا سرد است...دردت به جانم ؛ شال گردن نمی‌خواهی امسال؟»
یادم آمد دوستم نداری دیگر.....
دیدگاه ها (۱)

هعیییییی

بدترین قسمت زندگی فقط اونجاس که حسرت گذشته ای رو میخوری که م...

میشود کمی راهنمایی کنی ؟مندقیقاچه بگویمبرمیگردی .. ؟👤 #مریم...

هنگام غروب خورشید نیویورک

⚠️قـــبـــر⚠️قبر تنگ و تاریک خانه همیشگی توستمخصوص خودت،فقط ...

حالا باز دوباره وقتش شده که برای تو بنویسم . باید جز به جز ا...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط