دستاش دور بود واسه لمس کردن

دستاش دور بود واسه لمس کردن
چشماشم دور بود آخه ،
چشماش که معمولی نبود ‌،
یه دریا بود ،
چشماش دریا بود ، که سیر نمیشد آدم از زل زدن بهش و غرق شدن توش .
منم که عاشق غرق شدن تو دریا بودم ، و آرزوم دیگه برنگشتن به ساحل .
خودمو پیدا میکردم تو دریای چشماش ، و اون بازم دور بود ،
چشماش دور بود و آغوشش دور تر
دوریش مثل دوری چشماش نبود که ، دور باشه و بشه غرق شد باز ،
دوری بود که حسرتش و دوریش میسوزوند ، مثل سوزوندن کویر
آخه تنش کویر بود و همونقدر دل کندن ازش سخت که چشم گرفتن از ستاره بارونِ کویر سخت .
دور بود ،
من دور نبودم ولی ،
من مونده بودم بین دریای چشاش و کویر تنش و کیه که بتونه بینشون یکیو انتخاب کنه !
" انتخاب نکردم و منم عین تو دور شدم
از وطنم که چشات بود و کویرِ تنت .."

#مائده_زمان

@shaiinoochannel 🍃 🌸
دیدگاه ها (۲)

اتـــــــــفاقی عاشقمــــ شد ؛ناگهــــــــــانی دل برید!بـــ...

تنها بدیش این بود که خیلی خوب بود!بعضی از آدم ها انقدر خوب ه...

تو میرفتی ومن نگاه میکردم...هرگز این همع مرگ یک جا ندیده بود...

روزی که تو را دیدمروزی عادی بود...و بعد از آنهیچ روزی عادی ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط