به دردی دچارم

به دردی دچارم
که نه راهِ بغض می‌شناسد
نه راهِ اشک
فقط خیره می‌مانم
به در
به پنجره
به هرچه که می‌شود از آن رفت. #مریم
دیدگاه ها (۱)

و همچون نسیم‌ِ صبحلرزان و بی‌قراروزیدم به سویِ تو...

جانِ دلم امروز بیابنشین لحظه‌ای رو در رویِ منچای عطردار می‌خ...

برخی آدمها تو را خوب بلدندمثلا میدانندکدام آجر نصفه ی دیوار ...

و آن کسی که تو دوستش دارینیم دیگر تو نیست؛ او توییدر جایی دی...

درد که عمیق می‌شود بغض می‌شود بغض که زیاد می‌شود می ترکداشک ...

شده دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟همه شب با غم‌دلتنگی خود خواب...

والله برای هر دردی درمانی هستبرای هر مشکلی کاری هستو برای گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط