ادامه پارت چهلو شش👇
ادامه پارت چهلو شش👇
ک نفساش کامل میخوره ب پوستمو باعص میشه مور مور بشمو و الان از ترس خودمو خیس کنم و میگه از بدنیا امدنت پشیمونت میکنم با دهنی باز و شوک زده نگاش میکنم ب ابروهایی ک وسط یکی خط انداخته شده و چشای نافذ و پر جذبه و ترسناک اش خیره میشم و ی قدم ب عقب برمیدارم ک پوزخند صدا داری میزنه و از سر تا پا برندازم میکنه ک باعث میشه بازم عصبی و معذب بشم سرم هعی گیج میره اما بالاخره میگم .خعبه ...بسه خندیدیم من باید برم نمیفهمین
میخنده میخندع و من میسوزم و دستام مشت میشه و صورتمو با انزجار جمع میکنم تا جلوی خودمو بگیرم نزنم خوشگلیع مضحکشو نیارم پایین جوری مشتامو و انگشتامو فشار میدم ک احساس سوزش میکنم در حالی ک میخاد بره سمت در میگه .اوکی انگار نمیخای حرف بزنی پ حالا حالا ها مهمون سرتق و پرو داریم
هر وخ خاستی بری باید توضیح دروغتو بدی بعد ب سلامت -اخه مهمه چرا ول نمیکنین بعدشم سرتق و پرو شما یین ولم نمیکنین همین الان میزارین من برم وگرنه ب پلیس خبر میدم در حالی ک سعی میکنه خندشو کنترل کنه میگه ..باش موفق باشی با ی چشمکی از اتاق خارج میشه من با بهت سر جام خشک شدم ب جای خالیش اههه سرم میترکید تا بخودم بیام در اتاق و قفل میکنه ب سمت در میدوم و داد میزنم ..باز کن این درو دیوونه کصافتی بیش نیستی نمیتونی منو اینجا زندونی کنین هیچ کدومتون با لگد میزنم بدر اما بازم اتیشی تر میشم اههههه گلدون کوچیک رو عسلیو محکم پرت میکنم دستام میلرزه و سرم گیج میره دارم میمیرم دارم جون میدم تو جهنمشون اینا دیگ کین خدایا اینا چ بازیه همش بخاط چی پول شب تاب روی عسلیو پرت میکنم لبام میلرزو و نفس نفس میزنم نفسم میگیره نفسای عمیق ن انگار دارم خفه میشم این همه انرژی برام مثل سم میمونه ب سرفه میوفتم و طرف کمد میرم و زیرو روش میکونم ب خس خس میوفتمو اشک میریزم بسمت عسلی میرم ا کشوشو در میارم ک وسط وسایلاش ی اسپری پیدا میکنم زود با دستای لرزونمش برش میدارم ی نفس دو نفس عمیق نفس میکشم دستمو روی قلبم میزارمو چشامو میبندم همونجا سر میخورم میشینم رو سرامیک های سرد یخ بیرحم و سکوتمو فقط اشکای بی صدام میشکنه خسته شدم ت شهری ک همه کرولالن
ک نفساش کامل میخوره ب پوستمو باعص میشه مور مور بشمو و الان از ترس خودمو خیس کنم و میگه از بدنیا امدنت پشیمونت میکنم با دهنی باز و شوک زده نگاش میکنم ب ابروهایی ک وسط یکی خط انداخته شده و چشای نافذ و پر جذبه و ترسناک اش خیره میشم و ی قدم ب عقب برمیدارم ک پوزخند صدا داری میزنه و از سر تا پا برندازم میکنه ک باعث میشه بازم عصبی و معذب بشم سرم هعی گیج میره اما بالاخره میگم .خعبه ...بسه خندیدیم من باید برم نمیفهمین
میخنده میخندع و من میسوزم و دستام مشت میشه و صورتمو با انزجار جمع میکنم تا جلوی خودمو بگیرم نزنم خوشگلیع مضحکشو نیارم پایین جوری مشتامو و انگشتامو فشار میدم ک احساس سوزش میکنم در حالی ک میخاد بره سمت در میگه .اوکی انگار نمیخای حرف بزنی پ حالا حالا ها مهمون سرتق و پرو داریم
هر وخ خاستی بری باید توضیح دروغتو بدی بعد ب سلامت -اخه مهمه چرا ول نمیکنین بعدشم سرتق و پرو شما یین ولم نمیکنین همین الان میزارین من برم وگرنه ب پلیس خبر میدم در حالی ک سعی میکنه خندشو کنترل کنه میگه ..باش موفق باشی با ی چشمکی از اتاق خارج میشه من با بهت سر جام خشک شدم ب جای خالیش اههه سرم میترکید تا بخودم بیام در اتاق و قفل میکنه ب سمت در میدوم و داد میزنم ..باز کن این درو دیوونه کصافتی بیش نیستی نمیتونی منو اینجا زندونی کنین هیچ کدومتون با لگد میزنم بدر اما بازم اتیشی تر میشم اههههه گلدون کوچیک رو عسلیو محکم پرت میکنم دستام میلرزه و سرم گیج میره دارم میمیرم دارم جون میدم تو جهنمشون اینا دیگ کین خدایا اینا چ بازیه همش بخاط چی پول شب تاب روی عسلیو پرت میکنم لبام میلرزو و نفس نفس میزنم نفسم میگیره نفسای عمیق ن انگار دارم خفه میشم این همه انرژی برام مثل سم میمونه ب سرفه میوفتم و طرف کمد میرم و زیرو روش میکونم ب خس خس میوفتمو اشک میریزم بسمت عسلی میرم ا کشوشو در میارم ک وسط وسایلاش ی اسپری پیدا میکنم زود با دستای لرزونمش برش میدارم ی نفس دو نفس عمیق نفس میکشم دستمو روی قلبم میزارمو چشامو میبندم همونجا سر میخورم میشینم رو سرامیک های سرد یخ بیرحم و سکوتمو فقط اشکای بی صدام میشکنه خسته شدم ت شهری ک همه کرولالن
۲۰.۵k
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.