سفر یعنی اینکه تو

سَفر یعنی اینکه تو
با دیدنِ یک درخت احساس کنی
برای اولین بار است آن درخت را می‌بینی.
وگرنه این‌همه خَلبان و راننده شب و روز از جایی می‌روند به جای دیگر. هیچ درختی براشان تازِگی ندارد. این که سفر نیست.
سفر یعنی دور شدن از یکنواختی. وسعتِ دید نسبت مستقیم دارد به بُعد مسافت؛ هرچه دورتر، وسعت دید بیش‌تر. و من این را پیش از سفر نمی‌دانستم.
سفر یعنی اینکه وقتی صبح از خواب بیدار شدی تعجب کنی، و از خودت بپرسی من اینجا چه می‌کنم؟ 👌

- عباس معروفی

🌀#آرامش_
دیدگاه ها (۰)

یک روز ، چشم باز می کنی و می بینی عزیز ترین آدمِ زندگی ات ، ...

اسفند، اردیبهشتی‌ترین حالتِ زمستان است... از همان ماه های خو...

ما که حرف گوش کردیم و خوب بودیم، کجای دنیا را گرفتیم عزیزم؟ ...

رها کن ؛هر آنچه که فکرِ خواستنش، زمین گیرت می کند .این وابست...

قبلانم گفتمقاطی کردن ورزش مردو زن , یه Master Plan صهیونیست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط