رمان همسر اجباری پارت صد وشصت وپنجم
#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وشصت وپنجم
احسان :بسوزه پدر عاشقی.هعییییی.
فلشو کشید بیرون یه فلش دیگه جاش گذاشت و آهنگ و که پلی شد صدای امید جهان پیچید تو ماشین پخش
شد این آهنگ ماست داداش. ماکه عاشق نیستم.
در طول مسیراحسان میرقصدو با آریا ادای عاشق معشوق در میورد و خیلی خیلی خندیدیم.
واقعا کره هم جا های زیبایی داشت.
رسیدیم نزدیکای شرکت که احسان گفت بچه ها میشه بیایید پیاده روی کنیم.
عسل:عالیه آقا احسان.
آریا :احسان یه بر یه حرف درست حسابی زدیا.
امیر ساکت بود چن روزی بود ندیدم امیر یکم اخماش باز بشه .
از ماشین پیاده شدیم .و راه افتادیم من عسل پشت سر پسرا راه افتادیم.
یکم که رفتیم احساس کردم هوا سرده.این همه شالو کالهی که من همراه خودم اورده بودم. کیفمو کامل پرکرده
بود.شالو کالهی که قرار بود واسه عسل بیارمو دادم داستشو آریا رو صدا زدم.
-آریا
-جانم.
-واستا یه لحظه. رفتم سمت و کاله گرفتم طرفش اینو بزار سرت.
-نه نمیزارم مدل موام به هم میریزه. نمیخواد.
منو چطوری ضایع کرد پسره نفهم.
-باشه هرجور راحتی،
روانی تا من باشمو اینطوری مهربونی نکنم.شالو کالهی که واسه احسان اورده بودم. گرفتم سمتشداداشم تو بپوش قول میدم اونجا که رسیدیم بهت آینه بدم درستشو کنی.
-ممنون مهربون خانم مرسی آجیه گلم ووووای که تو چقد ماهی ینی اگه نیورده بودی مال آریا رو میدزدیدم.
-احسان شالو کاله مال منه بعد از آنا تشکر میکنی.اصن نمیخوام پسش بده.
-بشین بینیم با حال ناریم اگه میتونی برشدار.
-میامآ.
-مگه دستت به سرم میرسه کوچولو و بعد شرو کرو به دوییدن دنبال هم. امیر هم دست تو جیبش و اخم داشت به
راه رفتنش ادامه میداد .
میدونستم عسل کالهو واسه امیر اورده پس یه تعارف سر سری کردمو برگشتم کنار عسل به یه جایی رسیدی
که واقعا زیبا بود خیلی خیلی.
گوشیمو در اوردمو رو به بچه ها گفتم یه لحظه وایسین چند تا عکس بگیریم.
احسان.اومای گاد باشه عزیزم.
البته با ادای دخترونه گفت اول امیرو احسان و آریا رو کنار هم گذاشتم و یکی گرفتم.
بعدش منو عسل.
بعدش منو احسان که هردوتا پشت به هم و دست به سینه.این مدل پیش نهادی احسان بود.ینی روانیمون کرد با
مدالیی که میگرفت بعدش احسان یه تکی که یه دستش تو جیب شلوارش اون یکی دساش گوشه کتش .
امیر که روم نشد به امیر بگم عسلم یه
تکی گرفت که مدلش خیلی ملوس بود همین باعث شد احسانم ادای اونو در بیاره تا عکس ازش بگیرم خدایی خیلی
شبیه بود اداش به مدل عسل.
عسل:آنا تو وآریا هم وایسن واسه عکس
Comments please
احسان :بسوزه پدر عاشقی.هعییییی.
فلشو کشید بیرون یه فلش دیگه جاش گذاشت و آهنگ و که پلی شد صدای امید جهان پیچید تو ماشین پخش
شد این آهنگ ماست داداش. ماکه عاشق نیستم.
در طول مسیراحسان میرقصدو با آریا ادای عاشق معشوق در میورد و خیلی خیلی خندیدیم.
واقعا کره هم جا های زیبایی داشت.
رسیدیم نزدیکای شرکت که احسان گفت بچه ها میشه بیایید پیاده روی کنیم.
عسل:عالیه آقا احسان.
آریا :احسان یه بر یه حرف درست حسابی زدیا.
امیر ساکت بود چن روزی بود ندیدم امیر یکم اخماش باز بشه .
از ماشین پیاده شدیم .و راه افتادیم من عسل پشت سر پسرا راه افتادیم.
یکم که رفتیم احساس کردم هوا سرده.این همه شالو کالهی که من همراه خودم اورده بودم. کیفمو کامل پرکرده
بود.شالو کالهی که قرار بود واسه عسل بیارمو دادم داستشو آریا رو صدا زدم.
-آریا
-جانم.
-واستا یه لحظه. رفتم سمت و کاله گرفتم طرفش اینو بزار سرت.
-نه نمیزارم مدل موام به هم میریزه. نمیخواد.
منو چطوری ضایع کرد پسره نفهم.
-باشه هرجور راحتی،
روانی تا من باشمو اینطوری مهربونی نکنم.شالو کالهی که واسه احسان اورده بودم. گرفتم سمتشداداشم تو بپوش قول میدم اونجا که رسیدیم بهت آینه بدم درستشو کنی.
-ممنون مهربون خانم مرسی آجیه گلم ووووای که تو چقد ماهی ینی اگه نیورده بودی مال آریا رو میدزدیدم.
-احسان شالو کاله مال منه بعد از آنا تشکر میکنی.اصن نمیخوام پسش بده.
-بشین بینیم با حال ناریم اگه میتونی برشدار.
-میامآ.
-مگه دستت به سرم میرسه کوچولو و بعد شرو کرو به دوییدن دنبال هم. امیر هم دست تو جیبش و اخم داشت به
راه رفتنش ادامه میداد .
میدونستم عسل کالهو واسه امیر اورده پس یه تعارف سر سری کردمو برگشتم کنار عسل به یه جایی رسیدی
که واقعا زیبا بود خیلی خیلی.
گوشیمو در اوردمو رو به بچه ها گفتم یه لحظه وایسین چند تا عکس بگیریم.
احسان.اومای گاد باشه عزیزم.
البته با ادای دخترونه گفت اول امیرو احسان و آریا رو کنار هم گذاشتم و یکی گرفتم.
بعدش منو عسل.
بعدش منو احسان که هردوتا پشت به هم و دست به سینه.این مدل پیش نهادی احسان بود.ینی روانیمون کرد با
مدالیی که میگرفت بعدش احسان یه تکی که یه دستش تو جیب شلوارش اون یکی دساش گوشه کتش .
امیر که روم نشد به امیر بگم عسلم یه
تکی گرفت که مدلش خیلی ملوس بود همین باعث شد احسانم ادای اونو در بیاره تا عکس ازش بگیرم خدایی خیلی
شبیه بود اداش به مدل عسل.
عسل:آنا تو وآریا هم وایسن واسه عکس
Comments please
۶.۶k
۲۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.