علی اصحابی (خاطرات خوب)......به یادت گریه مینویسم که عشقت
علی اصحابی (خاطرات خوب)......به یادت گریه مینویسم که عشقت سایه بون من بود تو حبس تلخ روزگارم رفیق مهربون من بود گذشت اون خاطرات شیرین که اسمت رو زبون من بود شبای تیره ای که چشمات چراغ آسمون من بود سراغ از هرچی میگرفتی تو این دنیا نشون من بود هنوزم دل نکندم آسون من از عشقی که جون من بود بیا و مهربون من باش که عشقت مهربون من بود بگو از خاطرات خوبم چرا رفتی ، چرا رفتی.......
بگیر از سایه ها سراغی که بی تو تلخه روزگارم بجز تو با کسی نبودم بجز تو چاره ای ندارم منو بارون و بی قراری که شست از شیشه ها غبارم به عشقت نامه مینویسم به شوقت لحظه می شمارم من ابری خیس ِ خاطراتم که دست از گریه برندارم صدام کن مثل روز روشن ببر از این هوای تارم صدام کن تا برات میخونم صدام کن تا هواتو دارم بگو از خاطرات ِ خوبم چرا رفتی........
بگیر از سایه ها سراغی که بی تو تلخه روزگارم بجز تو با کسی نبودم بجز تو چاره ای ندارم منو بارون و بی قراری که شست از شیشه ها غبارم به عشقت نامه مینویسم به شوقت لحظه می شمارم من ابری خیس ِ خاطراتم که دست از گریه برندارم صدام کن مثل روز روشن ببر از این هوای تارم صدام کن تا برات میخونم صدام کن تا هواتو دارم بگو از خاطرات ِ خوبم چرا رفتی........
۳.۹k
۰۲ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.