مجتبی پورفرخ یه جا نوشته بود:...

مجتبی پورفرخ یه جا نوشته بود:

مادربزرگم همیشه بهم می‌گفت، هیچوقت جلوی قطره اشکی که وقتِ دلتنگی از گوشه‌ی چشمت سرازیر می‌شه رو نگیر، با دستات پاکش‌ نکن؛ اون راهش رو بلده، می‌غلته رو گونه‌هات و میوفته رو زمین، می‌ره تو دل خاک. خدارو چه دیدی؟ شاید از همون یه قطره دلتنگیِ تو، گیاهی جوونه بزنه و رشد کنه و یه درخت تنومند بشه؛ که زیر سایه‌ش قد بکشی و بزرگ‌ شی، که بهش تکیه‌ کنی و یادت بره چیا بهت گذشته، که بدونی از همین اشک‌هاست که آدم قلبش قوی میشه و جلوی هر اتفاق تلخی وایمیسه؛ پس هیچوقت جلوش رو نگیر، اون راهش رو خوب بلده 🌱
دیدگاه ها (۲۳)

بهار و قشنگیای تموم نشدنیش نزدیکه😍💫

امیدوارم خیلی دیر اینو نفهمی!

دوستای عزیز

مهربونی!

مجتبی پورفرخ یه جا نوشته بود :مادربزرگم همیشه بهم میگفت ، هی...

مادربزرگم همیشه بهم می‌گفت، هیچوقت جلوی قطره اشکی که وقتِ دل...

دختر قمار باز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط