part
part 211
جنیور: سویچ
لیلی: چی... اها.... بیا
جنیور: نظار کاری بکنه هنوز خوب زخماش جوش نخورده به الن هم میگم هرچی زودتر بیاد بیاد
لیلی: اوکی
جنیور خواست بره که
لیلی: تاکی میخوای به تظاهر کردن ادامه بدی
جنیور: بزار حالش بهتر بشه اون موقع درموردش فک میکنم
لیلی: اوکی هرجور راحتی
جنیور: خب دیگه من رفتو
لیلی: مراقب خودت باش
بعد رفتن جنیور لیلی رفت اتاق سوزومه. سوزومه روی تختش دراز کشیده بود
لیلی: خوش میگذره
سوزومه: رفت؟
لیلی: اره
سوزومه: خب پاشو برم بقیه فیلممونو ببینیم
لیلی: نمیخواد میزنیم به لبتاپ و همینجا میبینیم
سوزومه: اوکی
لیلی لبتاپو چنتا خوراکی اوردو با هم فیلمو تماشا کردن وسطای فیلم بود
لیلی: اون شب چه اتفاقی برات افتاد
سوزومه: هیچی
لیلی: سوزی
سوزومه: اون شب فهمیدم رابرت میخواسته پولامو بالا بکشه و بدنمو ازم بگیره
لیلی: چرا میخواست این کارو بکنه چه دشمنی باهاد داره
سوزومه: قضیه ربطی به کینه نداره اینکار شغلشه
لیلی: من از همون اول یه حس بدی بهش داشتم گفتن که اسمشو یجا شنیدم حالا یادم اوند چند هفته پیشش تو کتابخونه شنیدم که رابرت با یکی این کارو کرده... اخ خاک توسر من چرا اون موقع یادم نیوند
سوزومه: دیگه خودتو سرزنش نکن همچی گذشت
لیلی: درمورد این قضیه با هیچکی صحبت نکن بخصوص جنیور بگو یادم نمیاد اینجوری خیلی بهتره چون اون خشمی که من تو چشمای جنیور دیدم یه ثانیه هم تلف نمیکنه اون مرتیکه رو میفرسهه اون دنیا
سوزومه: بنظر نمیاد اینجور ادمی باشه
لیلی: منم تو این سه سال اصلا فکرشو نمیکردم اون مود صورتو ازش ببینم
سوزومه: سه سال؟
لیلی:هاع؟...چیزه.. اوم خب کلاس های تقویتی باهاش داشتم باهاش یه مدت
سوزومه: اوم
گوشی سوزومه زنگ خورد
برداشت بابا بود
سوزومه: سلام
بابا: خوبی دخترم
سوزومه: ممنون بهترم
بابا: راستش یه دانشگاه خوب پیدا کردم فردا برو ببین از دانشگاه خوشت میاد
سوزومه: به همین زودی پیدا کردین
بابا: یکی از همکارام پسرش دانشجوه باهاش صحبت کردم اونم اون دانشگاه رو پیشنهاد کرد
سوزومه: اوکی ممنون
بابا: کاری نداری دخترم
سوزومه: نه خداحافظ (قط کرد)
لیلی: چیشده
سوزومه: دانشگاه رو پیدا کرده
لیلی: به این زودی
سوزومه: اوم
لیلی: به جنیور زنگ نمیزنی
سوزومه: شمارشو ندارم
لیلی: خودم میدم
لیلی شماره جنیور رو داد سوزومه به صفحه گوشی متعجب نگاه میکرد
لیلی: مشکلی پیش اومده
سوزومه: قبلا شمارشو سیو داشتم
لیلی: شاید قبلا بهت داده یادت نمیاد
سوزومه: من دوروز بیشتر نمیشناسم از اون عجیب تر چرا باید بلاکش میکردم
لیلی: نمیدونم شاید کسی از گوشیت بهش زنگ زده و بلاک کرده
سوزومه: خودت میدونی که رو گوشیم حساسم
لیلی: حالا اینارو ولش زنگ بزن بهش
سوزومه: اوکی
س
جنیور: سویچ
لیلی: چی... اها.... بیا
جنیور: نظار کاری بکنه هنوز خوب زخماش جوش نخورده به الن هم میگم هرچی زودتر بیاد بیاد
لیلی: اوکی
جنیور خواست بره که
لیلی: تاکی میخوای به تظاهر کردن ادامه بدی
جنیور: بزار حالش بهتر بشه اون موقع درموردش فک میکنم
لیلی: اوکی هرجور راحتی
جنیور: خب دیگه من رفتو
لیلی: مراقب خودت باش
بعد رفتن جنیور لیلی رفت اتاق سوزومه. سوزومه روی تختش دراز کشیده بود
لیلی: خوش میگذره
سوزومه: رفت؟
لیلی: اره
سوزومه: خب پاشو برم بقیه فیلممونو ببینیم
لیلی: نمیخواد میزنیم به لبتاپ و همینجا میبینیم
سوزومه: اوکی
لیلی لبتاپو چنتا خوراکی اوردو با هم فیلمو تماشا کردن وسطای فیلم بود
لیلی: اون شب چه اتفاقی برات افتاد
سوزومه: هیچی
لیلی: سوزی
سوزومه: اون شب فهمیدم رابرت میخواسته پولامو بالا بکشه و بدنمو ازم بگیره
لیلی: چرا میخواست این کارو بکنه چه دشمنی باهاد داره
سوزومه: قضیه ربطی به کینه نداره اینکار شغلشه
لیلی: من از همون اول یه حس بدی بهش داشتم گفتن که اسمشو یجا شنیدم حالا یادم اوند چند هفته پیشش تو کتابخونه شنیدم که رابرت با یکی این کارو کرده... اخ خاک توسر من چرا اون موقع یادم نیوند
سوزومه: دیگه خودتو سرزنش نکن همچی گذشت
لیلی: درمورد این قضیه با هیچکی صحبت نکن بخصوص جنیور بگو یادم نمیاد اینجوری خیلی بهتره چون اون خشمی که من تو چشمای جنیور دیدم یه ثانیه هم تلف نمیکنه اون مرتیکه رو میفرسهه اون دنیا
سوزومه: بنظر نمیاد اینجور ادمی باشه
لیلی: منم تو این سه سال اصلا فکرشو نمیکردم اون مود صورتو ازش ببینم
سوزومه: سه سال؟
لیلی:هاع؟...چیزه.. اوم خب کلاس های تقویتی باهاش داشتم باهاش یه مدت
سوزومه: اوم
گوشی سوزومه زنگ خورد
برداشت بابا بود
سوزومه: سلام
بابا: خوبی دخترم
سوزومه: ممنون بهترم
بابا: راستش یه دانشگاه خوب پیدا کردم فردا برو ببین از دانشگاه خوشت میاد
سوزومه: به همین زودی پیدا کردین
بابا: یکی از همکارام پسرش دانشجوه باهاش صحبت کردم اونم اون دانشگاه رو پیشنهاد کرد
سوزومه: اوکی ممنون
بابا: کاری نداری دخترم
سوزومه: نه خداحافظ (قط کرد)
لیلی: چیشده
سوزومه: دانشگاه رو پیدا کرده
لیلی: به این زودی
سوزومه: اوم
لیلی: به جنیور زنگ نمیزنی
سوزومه: شمارشو ندارم
لیلی: خودم میدم
لیلی شماره جنیور رو داد سوزومه به صفحه گوشی متعجب نگاه میکرد
لیلی: مشکلی پیش اومده
سوزومه: قبلا شمارشو سیو داشتم
لیلی: شاید قبلا بهت داده یادت نمیاد
سوزومه: من دوروز بیشتر نمیشناسم از اون عجیب تر چرا باید بلاکش میکردم
لیلی: نمیدونم شاید کسی از گوشیت بهش زنگ زده و بلاک کرده
سوزومه: خودت میدونی که رو گوشیم حساسم
لیلی: حالا اینارو ولش زنگ بزن بهش
سوزومه: اوکی
س
- ۴.۲k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط