از فقر مینویسم ،با دستهای خالی سفره پراست امشب از شامی خیالی… معتاد زجر بودیم ،باید که می کشیدیم خواب غذا می دیدیم از خواب می پریدیم. دلهای همسایه ها ،برای ما کباب بود سارا اما هنوز هم.مریض و گرسنه خواب بود
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.