تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شود

تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شود
سر ِقرار عاشقی همیشه آب می شود

به چشم فرش زیر پا سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب می شود

کنار قله های غم، مخوان برای سنگ ها
کوه که بغض می کند سنگ، مذاب می شود

باغ پُر از گلی که شب نظر به آسمان کند
صبح به دیگ می رود؛ غنچه گلاب می شود

چه کرده ای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود

سوگند&
دیدگاه ها (۷)

اگر امشب بت من دست به ابرو ببردخبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد...

چشمِ من در مسجدِ چشمش نمازی کردُ رفتبوسه اَم روی لبش رازُ نی...

پا به پایت تا ته این جاده می آیم نترس این منم عاشق ترین دلدا...

چند روزی می شود در خواب صحبت می کنماز تو و احساسِ دلتنگی شکا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط