شروعی دوباره پارت۲۰ (پایانی)

که یهو از ناکجا آباد تامایو پیداش‌ میشه

تامایو: من میتونم کاری کنم

کانائو: لطفا نجاتش بده🙏🙏🙏

تامایو: نزوکو یکم از خونت رو به من میدی؟

بعد از آزمایش های طولانی مدت تامایو دارو رو به تانجیرو تزریغ کرد وتانجیرو دوباره به زندگی برگشت و وقتی چشم هاش رو باز کرد خودش رو داخل بیمارستان دید یکم به دور و اطرافش دقت کرد و کانائو رو دید که کنار دستش خوابش برده

ذهن تانجیرو: تشنمه ولی خیلی ناز خوابیده

نزوکو وارد اتاق میشه و وقتی میخواد جیغ بزنه تانجیرو دستش رو به نشونه سکوت جلوی صورتش میگیره

تانجیرو: لطفا برام یکم آب بیار

نزوکو: باشه...راستی شیش ماه تو کما بودی

تانجیرو اول یکم شکه بود ولی بعد یه نگاه به کانائو انداخت و یاد حرف قبل مرگش افتاد و به معنای واقعی از خجالت آب شد وقتی نزوکو براش آب آورد کانائو رو بیدار کرد و به هر بهانه ای که شده بردش خونش( تانجیرو خودشو به خواب زده)

نزوکو: خب حالا چطور میخوای ازش خاستگاری کنی؟

تانجیرو: هن؟....نه بابا من اصلا نمیدونم اونم دوسم داره یا نه؟

نزوکو: وقتی مردی اونم اعتراف کرد اونجا فقط پفیلا کم بود یه فیلم سینمایی کامل بود

یهو گیو و شینوبو و بقیه میان داخل

گیو: به به آقای خوابالو چه خبرا؟

تانجیرو: خوبم😂

زنیتسو: خدارو شکر که حالت خوبه

مویچیرو: داستانت جالب بود

تنگن: خیلی پر زرق و برق بود!

گیومی: من سخنی نمی گویم و فقط برای شفای تنگن دعا میخوانم🙏

تنگن: هی!!

همه: 😂😂

کانائه: حالا برای کانائو چه برنامه ای داری؟

تانجیرو: خب...اول شما میرید قایم می شین و کانائو رو خبر می کنید منم خودمو به خواب میزنم وقتی اومد کنار تخت...

همه اون کار ها رو کردن و وقتی کانائو کنار تخت نشست و دست تانجیرو رو گرفت تانجیرو گفت

تانجیرو: سلام چطوری؟

کانائو: چی؟! ت...تانجیرو!!!

کانائو انقدر خوشحال بود که تو پوست خودش نمی گنجید خلاصه که چند وقت که گذشت تانجیرو از کانائو خاستگاری کرد(نوع خاستگاری از اسلاید دوم به بعد) گیو و شینوبو ، کانائه و سانمی ، نزوکو و زنیتسو ، اینوسکه و آئوی هم ازدواج کردن و بالاخره این ماجرای شیاطین تموم شد



👺پایان👺
دیدگاه ها (۱۶)

رفتیم اکسپلور

یه رمان از این دوتا بنویسم

خواهران کوچو و خانم کانائو تسویوری

شروعی دوباره پارت۱۹

میکس از اوبانای

میکس از سانمی

خانواده شیطان کش

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط