شروعی دوباره پارت۱۹

که متوجه شد تانجیرو...دیگه نبض نداره

کانائو: تانجیرو...تانجیرو...آئوی نبض نداره یه کاری کن یه کاری کن لطفا😭

آئوی در حالی که اشک می ریخت دست تانجیرو که افتاده بود گذاشت روی بدن بی جون تانجیرو و گفت...

آئوی: من دیگه...کاری از دستم بر نمیاد

کانائو در حالی کا داشت گریه میکرد به سمت آسمون فریاد کشید

زنیتسو: ای نامرد رفیق نیمه راه شدی؟ بلند شو

اینوسکه: پاشو...اینطوری...تو ضعیف تر میشی ها!!

نزوکو هنوز تو شک بود...نمیدونست به کجا پناه ببره از همه چیز نا امید شده بود ناخود آگاه رفت تو بغل زنیتسو و شروع کرد به گریه کردن زنیتسو هم نزوکو رو بغل کرده آئوی و اینوسکه هم با هم به جمع اون ها پیوستن و بعد سانمی و کانائه، گیو و شینوبو، اوبانای و میتسوری و بقیه هم به جمع اون ها پیوستن اما بعد از چند لحظه اون ها به دور تانجیرو و کانائو حلقه زدند و اون ها رو بغل کردن

کانائو: تانجیرو...منم دوست دارم ببخش، منو ببخش که نتونستم مواظبت باشم و ازت محافظت کنم..همیشه تو از من محافظت کردی

یهو به طور ناگهانی...
دیدگاه ها (۱)

خواهران کوچو و خانم کانائو تسویوری

شروعی دوباره پارت۲۰ (پایانی)

شروعی دوباره پارت۱۸

😢😢😢

تناسخ چپتر ۱۹

پارت 12

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط