یه دختری باباش سال پیش فوت میکنه یکی دو ماه بعد از فوت

یه دختری باباش ٤ سال پیش فوت میکنه یکی دو ماه بعد از فوت باباش ، دختره با خودش تصمیم میگیره که برای اینکه اون رابطه‌ی گرم و صمیمی رو با باباش حفظ کنه ، هر روز براش یه مسیج بفرسته و هرروز از روزمرگیی هاش و دلتنگی هاش و ... برای باباش تعریف میکنه : مثلاً میگه بابا دیشب تا صبح نخوابیدم، امروز امتحان سختی دارم، امروز با دوستم رفتیم بیرون، بابا سرما خوردم و ...

هر روز همینطوری مسیج میده و به این کار عادت میکنه تا اینکه بعد از ٤ سال، یه روز، از شماره باباش براش یه مسیج میاد دختره که ترسیده ، مسیج رو باز میکنه نوشته بوده :

سلام، من ٤ سال پیش این شماره‌ی خط رو خریدم، بعد متوجه مسیج‌های تو شدم ، اون اوایل همش میخواستم بهت بگم که این شماره واگذار شده، ولی وقتی فهمیدم که یه دختری که داری به بابات مسیج میدی، صبر کردم، و دلیلش این بود که من دخترم رو دقیقاً همون ٤سال پیش تو یه سانحه از دست دادم

من ٤ سال با مسیج‌های تو زندگی کردم، چون فکر میکردم این دختر خودمه که داره بهم مسیج میده ولی امروز خواستم به این انتظار ٤ساله پایان بدم و میخوام برات آرزوی خوشبختی و سلامتی کنم
دیدگاه ها (۴)

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

‌آدم جنگیدن نباشید!به‌ خصوص برای آن هایی که ثابت کرده‌اند .....

همه در حالِ مدارا کردنیم ، همه !کسی نیست که همیشه ، جهانش لب...

به خاطر بسپار ؛ تا همیشه بدانیزیباترین منش آدمیمهر و محبت او...

ادامه ی داستان آنیکا

معرفی فیک جدید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط