✔ ✔ ✔ چرا بارگاه حضرت احمد بن موسی(ع) به شاهچراغ معروف اس
✔ ✔ ✔ چرا بارگاه حضرت احمد بن موسی(ع) به شاهچراغ معروف است؟
از سال 204 تا360 هجری قمری که در زمان امیر عضدالدوله دیلمی بود کسی که ار مدفن حضرت احمدبن موسی(ع) اطلاعی نداشت و آنچه که روی قبر را پوشانده بود تپهای خاکی بیش به نظر نمیرسید که در اطراف آن، خانههای متعدد ساخته شده بود.
پیرزنی که یکی از آن خانهها زندگی میکرد، این پیرزن
در هر شب جمعه در ثلث آخر شب، چراغی در نهایت روشنایی در بالای تپه خاکی مشاهده میکرد و این چراغ تا طلوع خورشید روشن بود، چند شب جمعه پیرزن همان چراغ را مشاهده میکرد تا اینکه پیرزند خدمت امیرعضدالدوله دیلمی رفت و آنچه را که مشاهده کرده بود را شرح داد، درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند اما امیر عضدالدوله که مردی روشن فکر بود و باطنی پاک داشت به پیرزن گفت که اولین شب جمعه شخصاً به خانه تو میآیم تا از موضوع آگاه شوم. اولین شب جمعه امیر به خانه پیرزن آمد و به پیرزن گفت که من میخوابم و هرگاه که روشنایی را دیدی مرا بیدار کن، ثلث آخر شب پیرزن بر حسب معمول روشنایی که از دیگر شبهای جمعه پرنورتر بود را مشاهده کرد و از روی خوشحالی بیاختیار فریاد زد: شاهچراغ.،
میر عضدالدوله دیلمی بیدار شد و نگاه به سمتی که پیرزن نشان می داد کرد و از خانه آمد به بیرون و به سمت نور حرکت کرد اما وقتی به بالای تپه خاکی رسید نوری ندید ولی وقتی از تپه خاکی به پایین میآمد، نور را مشاهده میکرد.
امیر عضدالدوله دیلمی شخصی را مأمور کرد تا آن منطقه را جستجو کند و قضیه را بفهمد در آخر مقبره فرزند ارشد موسیبن جعفر(ع) که حضرت احمدبن موسی(ع) است آشکار شد و امیر عضدالدوله دیلمی دستور داد تا بارگاهی برای آن حضرت ساخته شود،
📚 منبع:منتهی الامال، جلد 2، بخش فرزندان موسی بن جعفر(ع)
از سال 204 تا360 هجری قمری که در زمان امیر عضدالدوله دیلمی بود کسی که ار مدفن حضرت احمدبن موسی(ع) اطلاعی نداشت و آنچه که روی قبر را پوشانده بود تپهای خاکی بیش به نظر نمیرسید که در اطراف آن، خانههای متعدد ساخته شده بود.
پیرزنی که یکی از آن خانهها زندگی میکرد، این پیرزن
در هر شب جمعه در ثلث آخر شب، چراغی در نهایت روشنایی در بالای تپه خاکی مشاهده میکرد و این چراغ تا طلوع خورشید روشن بود، چند شب جمعه پیرزن همان چراغ را مشاهده میکرد تا اینکه پیرزند خدمت امیرعضدالدوله دیلمی رفت و آنچه را که مشاهده کرده بود را شرح داد، درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند اما امیر عضدالدوله که مردی روشن فکر بود و باطنی پاک داشت به پیرزن گفت که اولین شب جمعه شخصاً به خانه تو میآیم تا از موضوع آگاه شوم. اولین شب جمعه امیر به خانه پیرزن آمد و به پیرزن گفت که من میخوابم و هرگاه که روشنایی را دیدی مرا بیدار کن، ثلث آخر شب پیرزن بر حسب معمول روشنایی که از دیگر شبهای جمعه پرنورتر بود را مشاهده کرد و از روی خوشحالی بیاختیار فریاد زد: شاهچراغ.،
میر عضدالدوله دیلمی بیدار شد و نگاه به سمتی که پیرزن نشان می داد کرد و از خانه آمد به بیرون و به سمت نور حرکت کرد اما وقتی به بالای تپه خاکی رسید نوری ندید ولی وقتی از تپه خاکی به پایین میآمد، نور را مشاهده میکرد.
امیر عضدالدوله دیلمی شخصی را مأمور کرد تا آن منطقه را جستجو کند و قضیه را بفهمد در آخر مقبره فرزند ارشد موسیبن جعفر(ع) که حضرت احمدبن موسی(ع) است آشکار شد و امیر عضدالدوله دیلمی دستور داد تا بارگاهی برای آن حضرت ساخته شود،
📚 منبع:منتهی الامال، جلد 2، بخش فرزندان موسی بن جعفر(ع)
۴۱۴
۲۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.