سناریو🧡🍁
سناریو🧡🍁
وقتی بابات کبودی رو گردنت میبینه و میگه این چیه🤐
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
نامجون : شواهد و مدارک نشون میده دختر شما همسر منه .. اوکی🤨
ا.ت : مونییی جانم سکوت کنن😅(*لبخند ملیحی به بابات
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
جین : عهههه این چیه؟من اصن خبر ندارماااا ... تاکید میکنم من نکردم پدر جون😄
ا.ت: آدم فروش خائن😑
بابای ا.ت :ا.تتتتتت🔪
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
یونگی: شب بخیر...میرم بخوابم
*ا.ت ای که با باباش تهنا موند🥲
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
هوپی:*دستشو میزاره روی قلبش (من معذرت میخوام پدر معذرت
پدر ا.ت : پاشو اصکل😐
ا.ت: هوپی جان قلب اونوره😐
هوپی:/
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
جیمین:(*با پای خودم اومدم تو تله😔💔
بابای ا.ت :🔪😉
ا.ت:بابا به من ببخشش😓
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
ته:عهه ا.ت زنبوره چه جای بدی رو نیش زده....من پسر خوفیم پدر🤭
ا.ت:بل ...بله صحیح
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
کوکی:پدر جان دخترتون از دوران کودکی این لکه رو ی گردنش بود🙂
ا.ت : جانگکوک عزیزم چرا مارو ناقص میکنی 😑
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
وقتی بابات کبودی رو گردنت میبینه و میگه این چیه🤐
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
نامجون : شواهد و مدارک نشون میده دختر شما همسر منه .. اوکی🤨
ا.ت : مونییی جانم سکوت کنن😅(*لبخند ملیحی به بابات
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
جین : عهههه این چیه؟من اصن خبر ندارماااا ... تاکید میکنم من نکردم پدر جون😄
ا.ت: آدم فروش خائن😑
بابای ا.ت :ا.تتتتتت🔪
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
یونگی: شب بخیر...میرم بخوابم
*ا.ت ای که با باباش تهنا موند🥲
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
هوپی:*دستشو میزاره روی قلبش (من معذرت میخوام پدر معذرت
پدر ا.ت : پاشو اصکل😐
ا.ت: هوپی جان قلب اونوره😐
هوپی:/
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
جیمین:(*با پای خودم اومدم تو تله😔💔
بابای ا.ت :🔪😉
ا.ت:بابا به من ببخشش😓
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
ته:عهه ا.ت زنبوره چه جای بدی رو نیش زده....من پسر خوفیم پدر🤭
ا.ت:بل ...بله صحیح
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
کوکی:پدر جان دخترتون از دوران کودکی این لکه رو ی گردنش بود🙂
ا.ت : جانگکوک عزیزم چرا مارو ناقص میکنی 😑
🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁
۱۳.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.